ازدواج کورکورانه؛ نقطه مشترک راهروهای دادگاه خانواده

مشاوره‌های حقوقی و روانشناسیِ پیش از ازدواج و استفاده از علم و تجربه‌ی متخصصان، راهی سریع و زودبازده برای کسب شناخت و تصمیمی منطقی و تشکیل خانواده‌ای آگاه و خوش آتیه است. به همین جهت گفت‌وگویی داشتیم با روناک حیدری، مدير عامل و موسس موسسه حقوقي و روانشناسي سيمرغ و در مورد چالش‌های بالقوه‌ی زندگی مشترک صحبت کردیم.
طلاق

ازدواج کورکورانه؛ نقطه مشترک راهروهای دادگاه خانواده

در جهانی که روی به سوی آگاهی و تخصص دارد و هر دم به ابعاد تازه‌ای از شناختِ پیچیدگی‌های انسان و روابط او دست می‌یابد، شایسته است که همگام با او پیش رفت و از تصمیمات خام و عجولانه پرهیز کرد. بی‌شک ازدواج یکی از اساسی‌ترین تصمیمات زندگی انسان است که به غور و مداقه‌ای جدی نیاز دارد. مشاوره‌های حقوقی و روانشناسیِ پیش از ازدواج و استفاده از علم و تجربه‌ی متخصصان، راهی سریع و زودبازده برای کسب شناخت و تصمیمی منطقی و تشکیل خانواده‌ای آگاه و خوش آتیه است. به همین جهت گفت‌وگویی داشتیم با روناک حیدری، فارغ التحصیل رشته روانشناسی عمومی، کارشناس ارشد حقوق بین الملل، وکیل پایه یک و داور رسمی دادگستری، مدیر عامل و موسس موسسه حقوقی و روانشناسی سیمرغ و در مورد چالش‌های بالقوه‌ی زندگی مشترک صحبت کردیم.

 

روناک حیدری موسسه سیمرغ

 

روشن‌گری در خصوص شروط ضمن عقد

در ابتدا لازم می‌دانم در مورد یک باور اشتباه رایج در مورد شروط ضمن عقد توضیح بدهم. شروط ضمن عقد دو بخش است. شروط دوازده‌گانه‌ای که در عقدنامه قید شده و یک سری شروط دیگر که به شرط عدم تناقض با ذات عقد نکاح، به زوجین این امکان را می‌دهد تا در مورد جزئیات مختلف زندگی مشترک به توافق برسند و در عقدنامه قید کنند. مانند شرط تحصیل، حضانت فرزند یا حق اشتغال. این موارد ارتباط مستقیمی با طلاق ندارند و بیشتر جهت به حداقل رساندن چالش‌های محتمل زندگی در آینده است. صحبت و گفتگو در مورد این شروط باب شناخت را برای زوجین باز می‌کند. طرفین می‌تواند دیدگاه همدیگر را نسبت به آینده بشناسند. شروط دوازده‌گانه که در ابتدا ذکر شد، مربوط به عسر و حرج زن می‌باشد؛ در صورتی که مرد در انجام هر یک از بندهای امضا شده، کوتاهی کند و زن برای ادامه‌ی زندگی دچار مشکل شود، حق وکالت در طلاق دارد و می‌تواند با استناد به این حق و ارائه مستندات مرتبط با عدول شوهر از انجام تعهدات، دادخواست طلاق بدهد و اقدامات آن را انجام دهد.

 

ازدواج یک پیوند عاطفی و عاشقانه است یا یک قرارداد رسمی؟

ازدواج خواه یا ناخواه افراد را تحت یک سری الزامات قانونی قرار می‌دهد و این امر خارج از اختیار اشخاص است. شاید یک نفر بگوید من به ازدواج عاطفی نگاه می‌کنم، اما به هیچ عنوان نباید فراموش کنیم که وقتی سند ازدواج امضا می‌شود، قانون یک سری حقوق و تکالیف را برای طرفین تعریف می‌کند و نباید عواقب آن را زیر سایه عاطفه و احساسات و هیجانات نادیده بگیریم. وقتی قانون این حق را به افراد داده که در مورد بعضی موارد توافق کنند و الزامات قانونی را تبدیل به الزامات قراردادی بکنند، چرا نباید از این حق استفاده کرد؟ به طور مثال در قانون کشور ما بعد از ازدواج، اجازه‌ی تحصیل زن با همسرش است اما این امکان وجود دارد که توافقات بین فردی را به صورت قانونی ثبت کنند و از مشکلات و چالش‌های آینده جلوگیری کنند. به نظر من کسانی که صاحب چنین نگاهی هستند و قصد ازدواج دارد حتماً باید سری به دادگاه‌های خانواده بزنند و ببیند که هیجانات و احساسات کورکورانه چگونه اختلافات جدی را پدید آورده است.

ازدواج هم بعد عاطفی دارد و هم بعد منطقی. بُعد منطقی شامل حقوق و تکالیف است و  بعد عاطفی شامل جنبه‌های روانشناختی فردی و روابط. اما متأسفانه آگاهی نسبت به این دو بعد کم است. به همین دلیل ما روی مشاوره‌های روانشناسی و حقوقی قبل از ازدواج تأکید داریم. مشاوره روانشناسی به افراد کمک می‌کند تا همدیگر را بشناسند. تیپ شخصیتی و نیازهای همدیگر را بشناسند و ببینند چقدر می‌توانند با هم تطابق داشته باشند، مراجعینی داریم که هنوز حتی به شناخت کاملی از خود نرسیده‌اند و نیازهای خود را نمی‌شناسد. بعد از سپری شدن این مرحله یک مشاوره حقوقی هم نیاز است. به این صورت که مرد بداند به واسطه‌ی امضایی که می‌زند، چه وظایفی متوجهش می‌شود. خانم بداند چه حقوقی را از دست می‌دهد و چه حقوقی به دست می‌آورد. شکست‌هایی که در ازدواج‌ها مواجه هستیم به دلیل کم بودن آگاهی است. باید فرهنگ‌سازی شود و افراد نیاز به افزایش آگاهی را احساس کنند.

دادگاه و قانون حمایت خانواده مشاوره‌ی قبل از طلاق را اجباری کرده است اما بیشتر موافقم که در طی فرآیندهای ازدواج و در کنار تست خون و … باید مشاوره‌های قبل از ازدواج هم اجباری شوند. چون بسیار بهتر و تاثیرگذارتر از زمانی خواهد بود که اختلافات و مشکلات بروز پیدا است.

 

در فضای مجازی برخی افراد اقدام به انتشار نکات حقوقی می‌کنند. آیا این اطلاعات می‌تواند کافی باشد؟

 فضای مجازی باعث شده برای همه‌ی افراد یک نسخه پیچیده شود، در صورتی که شرایط و جزئیات در زندگی تک به تک افراد متفاوت است. بنابراین از طریق قوانین هم به گونه‌ی مختلف می‌توان عمل کرد. به همین دلیل تأکید می‌کنم که زن و مردی که قصد ازدواج دارند نباید شروط ضمن عقد را از گوگل بخوانند یا از طریق مقاله با حق و حقوق‌شان آشنا شوند. حتی برخی افراد وقتی به مشکل برمی‌خورند هم سعی می‌کنند از طریق اطلاعات اینترنتی پیش بروند در صورتی که روال زندگی و نکات زندگی افراد مختص به خودشان است، وقتی به وکیل مراجعه می‌کنید وکیل با توجه به این نکات مسیر را پیش می‌برد و امکان دارد در صورت عدم مشورت با افراد متخصص، فرصت‌سوزی پیش بیاید.

 

شروط ضمن عقد صرفاً به نفع زن است و مردان از آن متضرر می‌شوند؟

به هیچ وجه. این نگاه که در بین برخی مردم رواج دارد به دلیل ناآگاهی آنها است. نباید اینطور رادیکالی به موضوع نگاه کرد. مشاوره‌های پیش از ازدواج در این شرایط اهمیت خود را نشان می‌دهد. افرادی داشتیم که چه زن و چه مرد چنین نگاهی داشتند، اما متوجه شدند می‌توانند این توافق‌ها را به نوعی انجام دهند که به نفع هر دو طرف شود. اساساً این فرآیند به نفع هر دو طرف است چرا که نسبت به دیدگاه طرف مقابل شناخت حاصل می‌شود و می‌توان زندگی را بر اساس آن پایه‌ریزی کرد. یک ازدواج کورکورانه شکل نمی‌گیرد و چالش‌ها قبل از عقد رفع می‌شوند نه بعد از شروع زندگی مشترک.

البته باید تعادل برقرار شود. نمی‌شود هم طالب مهریه‌ سنگین باشیم و هم کلی شرط و شروط متعدد در نظر بگیریم در این شرایط، بله می‌توان گفت مرد مورد ظلم قرار می‌گیرد. نباید کورکورانه وارد تعهد ازدواج شویم. ازدواج فقط بُعد معنوی را درگیر نمی‌کند. بُعد اقتصادی، شغلی، تحصیلی، … همه چیز را تحت تأثیر قرار می‌دهد و افراد باید در مورد تک تک اینها صاحب دیدگاه شوند. این موارد در زندگی مشترک می‌توانند تعارض ایجاد کنند. چه بهتر که این تعارضات قبل از وقوع برطرف شوند.

 

این فرآیند در ازدواج‌های سنتی، توسط بزرگان و ریش‌سفیدان فامیل انجام می‌شد و کمک‌کننده هم بود، اما به نظر می‌رسد در حال حاضر که مسائل و انسان‌ها پیچیده‌تر شده‌اند، باید به صورت تخصصی و دیدگاهی همه‌جانبه مورد بررسی قرار بگیرد.

 بله علاوه بر اینها شرایط هم نسبت به گذشته تغییرات بسیاری کرده است. شاید سال‌های گذشته این همه زن شاغل نداشتیم. سبک زندگی‌ها متفاوت شده. در گذشته مهریه‌ها سنگین نبود، جوانان تا به این حد تحت فشار مالی نبودند که مجبور شوند مهریه را پشتوانه‌ای برای خود قرار دهند که اگر خدای نکرده مجبور به جدایی شدند، به اندازه یک سرپناه پشتوانه مالی داشته باشند و از آینده نترسند. چون شرایط تغییر می‌کند طبیعتاً روال هم باید تغییر کند.

 

وقتی در زندگی با چالش مواجه شدیم طلاق چندمین مرحله است؟ باید چه مراحلی را طی کرده باشیم تا در نهایت به این نتیجه برسیم که فقط طلاق چاره‌ی کار است؟

به نظر من مهم‌ترین مرحله، راهنمایی و مشاوره هست. هم در اسلام و رویه دادگاه، طلاق و دادگاه آخرین مرحله است. حتی در قانون حمایت از خانواده جلسات مشاوره قبل از طلاق برای زوجین اجباری است. بسته به مشکلات و فشارهایی که طی زندگی مشترک به خانم و آقا وارد می‌شود، تحت تأثیر هیجانات ممکن است تصور کنند اولین راه حل، جدایی است و نتوانند تصمیم درستی بگیرند. اما به طور مثال در اوایل رابطه با راهنمایی و وساطت بزرگ‌ترها مشکلات را حل می‌کنند. یک درجه که بالاتر برود، حل مشکلات نیاز به تخصص پیدا می‌کند. باید به سراغ مشاوره بروند و در آنجا مسائل خود را با جزئیات بررسی کنند و راهکارهای حل آنها را مورد توجه قرار دهند.

در شرایطی که مشاور و طرفین به این نتیجه برسند که مشکلات این زندگی مشترک راه حل ندارد و راه بازگشتی نیست در این صورت بحث طلاق پیش می‌آید. به نظر من بعد از این مرحله هم باید مشاوره ادامه پیدا کند. بخشی از مشاوره‌ی قبل از طلاق، معطوف به همین موضوع است تا افراد را برای تبعات بعد از طلاق آماده کند. شناخت در مورد زندگی بعد از طلاق، آمادگی فرزندان برای زندگی بعد از طلاق و… باعث می‌شود این پروسه پرتنش و پرچالش و با تبعات بالا سپری نشود، بلکه با سازش و آگاهی بیشتر بگذرد. خشونت‌ها، ضرب و جرح‌ها، هتک حرمت‌ها و حتی قتل و خودکشی‌هایی که شاهد آن هستیم گاه به این دلیل است که زوجین طلاق را قبول نمی‌کنند. می‌دانند باید طلاق بگیرند اما نسبت به چگونگی گذراندن پروسه‌ی آن آگاهی ندارند و گاهی هم به دلیل اطاله دادرسی از طرف یکی از زوجین این اتفاقات تلخ پیش می‌آید.

 

رمز موفقیت شما در موسسه‌ی سیمرغ همین تعامل و همکاری بین روانشناسی و حقوق است؟

از دوران دانشجویی و مادامی که هم‌زمان در دو رشته‌ی حقوق و روانشناسی تحصیل می‌کردم، با وجود شناخت کم، باور داشتم که این رشته‌ها ممکن است با هم بسیار منطبق باشند و می‌توانم از هر دو استفاده کنم. سال‌ها گذشت و من تخصص در رشته‌ی حقوق را انتخاب کردم اما روال طوری پیش رفت که هر دو را با هم پیش ببرم.

حضور هم زمان وکیل و روانشناس در یک موسسه باعث شده کار همدیگر را کامل کنیم. زوجی که برای طلاق به مجموعه‌ی ما مراجعه می‌کنند اول آنها را به مشاور روانشناس و در صورت فرزنددار بودن به روانشناس کودک ارجاع می‌دهیم. اگر به این نتیجه رسیدیم که هیچ امیدی نیست، اتاق من آخرین اتاق است.

سال ۹۷ اولین دفتر را تأسیس کردیم و در سال ۱۴۰۰ شعبه دوم دایر شد. این موفقیت دستاورد کار تیمی است؛ حاصل همفکری و تقسیم کار. لازم به ذکر است مسئول فنی ما، جناب آقای دکتر عزت‌الله احمدی بزرگ‌ترین نقش را در انتخاب های من داشت. ایشان در در دوران کارشناسی روانشناسی، مدیرگروه ما بودند.  اولین فردی که تماس گرفتم و ایده‌ام را مطرح کردم ایشان بودند. اگر کمک‌ها و حمایت‌های آقای دکتر احمدی نبود شاید الان در این مرحله نبودم. همیشه سعی می‌کنم حمایت و همراهی ایشان را جبران کنم.

سئویل محدث

 

پیام آذربایجان

 

در facebook به اشتراک بگذارید
در twitter به اشتراک بگذارید
در telegram به اشتراک بگذارید
در whatsapp به اشتراک بگذارید
در print به اشتراک بگذارید

لینک کوتاه خبر:

https://payamazarbayjan.ir/?p=11043

نظر خود را وارد کنید

آدرس ایمیل شما در دسترس عموم قرار نمیگیرد.

پربحث ترین ها

تصویر روز:

هیچ محتوایی موجود نیست

پیشنهادی: