جبار باغچهبان، متولد ۱۹ اردیبهشت ۱۲۶۴ در ایروان، یکی از تأثیرگذارترین چهرههای تاریخ آموزش در ایران است؛ انسانی که فراتر از زمانه خود اندیشید و به نیازهایی پاسخ داد که کمتر کسی آنها را جدی میگرفت. نام او بیش از هر چیز با «باغچه اطفال» و تأسیس نخستین مدرسه ناشنوایان در ایران گره خورده است، اما میراث او به مراتب فراتر از تأسیس چند مؤسسه آموزشی است. او شیوه نگاه ما به کودک، آموزش و تواناییهای نهفته انسان را دگرگون کرد.
باغچهبان در آغاز راه، نخستین کودکستان را با عنوان «باغچه اطفال» در تبریز تأسیس کرد؛ فضایی که نه از الگوهای خشک و سنتی، بلکه از باور عمیق او به اهمیت آموزش و پرورش در سالهای نخست زندگی شکل گرفته بود. همین اندیشه تازه سبب شد لقب «باغچهبان» را برای خود برگزیند؛ کسی که باغچه ذهن و جان کودکان را با حوصله و مهر آبیاری میکند.
اما گام بزرگتر او، دایر کردن نخستین مدرسه ناشنوایان ایران در سال ۱۳۰۳ بود؛ اقدامی که با مقاومت و مخالفتهای فراوان روبهرو شد، از جمله از سوی رئیس فرهنگ وقت، دکتر محسنی. با این وجود، باغچهبان مصر بود که حق آموزش، حق تمامی کودکان است—فارغ از هر محدودیت جسمی یا اجتماعی. او کلاس خود را در کنار باغچه اطفال و در ساختمان موسوم به «عمارت انجمن» در کوچه انجمن تبریز راهاندازی کرد؛ مکانی کوچک، اما سرآغاز تحولی بزرگ.
تلاشهای او تنها به تأسیس مدرسه محدود نماند. باغچهبان از سال ۱۳۰۷ با مشکلات متعددی در چاپ، کلیشه و تصویرسازی، به تألیف و انتشار کتاب کودک پرداخت. او خود نقاشیها را میکشید، متنها را مینوشت و با جدیت راهی تازه در ادبیات کودک میگشود. کتاب «بابا برفی» او بعدها بهدست کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان منتشر شد و شورای جهانی کتاب کودک آن را بهعنوان بهترین کتاب کودک برگزید—افتخاری که اهمیت نگاه خلاق و انسانی او را بیش از پیش نشان داد.
جبار باغچهبان تنها یک آموزگار نبود؛ یک نوآور بود. او روشهای تازهای برای آموزش ناشنوایان ارائه کرد که برخی از آنها همچنان الهامبخشاند: از روش شفاهی در آموزش تا حساب ذهنی، از «گاهنگار» برای نمایش پستی و بلندی اقیانوسها گرفته تا «الفبای گویا» و حتی اختراع «گوشی استخوانی» یا همان تلفن گنگ. نگاه او به ناشنوایان بر پایه توانایی بود، نه محدودیت؛ بر پایه احترام، نه ترحم.
ثمره این نگاه در خانوادهاش نیز ادامه یافت. ثمین باغچهبان، یکی از فرزندان او، بعدها در عرصه موسیقی و ادبیات به چهرهای شناختهشده تبدیل شد؛ نشانی از اینکه میراث باغچهبان نه فقط در نهادهای آموزشی، بلکه در روح و جان نسلها جاری مانده است.
۴ آذر، سالروز درگذشت مردی است که صدای کودکان و ناشنوایان را شنید و برای شنیدهشدنشان تلاش کرد. یاد او یادآور این حقیقت است که دگرگونیهای بزرگ همیشه از دل باور به انسان آغاز میشود؛ باوری که باغچهبان در تمام عمرش با آن زیست.
