«از صبح تا شب در خانهشان کار میکردم، میشستم، تمیز میکردم، به کودکانشان رسیدگی می کردم و از مادر پیرشان مواظبت میکردم، اما در آخر ماه حقوق چندرغازی میگرفتم که فقط پول اجاره خانهام را میداد و در این مدت تهمتهای بسیاری اعم از دزدی و دست کجی به من زده شده بود و من واقعا شکسته بودم.»
اینها سخنان زنی است که در خانهای کارگری میکند و با هزار مشقت زندگی را میچرخاند.
هر وقت کلمه «کارگر» را میشنویم، ناخودآگاه ذهنمان به سمت مردان کارگر میرود، اما تاکنون هیچکس از سختیها و مصائبی که زنان کارگر تحمل میکنند، چیزی نگفته است.
زنان کارگر علاوهبر کار در خانه خودشان، در خانه دیگری هم کار میکنند، تهمت دزدی میشنوند، شاید چندین بار تعارض هم میبینند، کم میآورند، اما دم نمیزنند.
زندگی در زیر سقف خانههای دیگران، برای زنان کارگر خانگی، تنها در سایه دشواریهای جسمانی و روانی قرار ندارد، بلکه در بسیاری از موارد به قربانی شدن در برابر آزارها و تجاوزهای پنهان و آشکار منتهی میشود. این زنان، که هر روز در خانههای دیگران کار میکنند، نه تنها از بیعدالتیهای اقتصادی رنج میبرند، بلکه در مواجهه با اتهامات بیاساس، تعرضات، و تحقیرهای بیپایان، آسیبهای روانی و جسمی شدیدی میبینند.
در تبریز، همچنان که در سایر شهرهای کشور، زنان بسیاری بهعنوان کارگر خانگی در خانههای دیگران مشغول به کارند. آنان با دستان خسته و دلی پر از نگرانی، برای تأمین معیشت خود و خانوادهشان سختی میکشند. ولی در این راه با مشکلاتی مواجه هستند که از آنها جز درد و اندوه، چیزی نمیماند.
این زنان، بهویژه در شرایط نابرابر، در بسیاری از موارد شاهد تعرضات اخلاقی و حتی تجاوزات جنسی هستند. این تعرضات بهطور گستردهای در این قشر پنهان میماند و به دلیل عدم حمایتهای قانونی و اجتماعی، آنها در بیشتر مواقع از ترس طرد شدن یا ناتوانی در اثبات ادعاهایشان، سکوت میکنند. این زنان در دنیایی پر از خشونت و تحقیر زندگی میکنند که هیچوقت فرصت آن را نمییابند تا صدای خود را به گوش کسی برسانند.
به مناسبت روز کارگر، با دو زن کارگر خانگی در تبریز گفتوگو کرده و پای سخنانشان مینشینیم که هرکدام از آنها نه تنها با مشکلات اقتصادی، بلکه با تحقیرها و تعرضات روحی و جسمی مواجه بودهاند:
زندگی در سایه اتهام، تحقیر و تعرض
زینب، زنی ۴۷ ساله است که ۱۵ سال است در خانههای مختلف تبریز بهعنوان کارگر خانگی مشغول به کار است. او در طول این سالها، علاوهبر رنجهای اقتصادی، با تعارضات شدید روانی و تعرضات جسمی روبهرو شده است. این زن، در گفتوگو با ما، از شرایط طاقتفرسای کارگری خود و مشکلاتی که در این راه با آنها مواجه شده، سخن میگوید.
زینب از روزهای اولی که وارد این حرفه شده میگوید: «من از ۳۰ سالگی شروع کردم، وقتی شوهرم فوت کرد، سه بچه داشتم و مجبور شدم به هر کاری دست بزنم. در یکی از خانهها کار میکردم. ابتدا فکر میکردم که خیلی خوششانس هستم که کاری پیدا کردهام، اما خیلی زود متوجه شدم که هیچکس مرا بهعنوان یک زن شایسته نمیبیند. یک دفعه در خانهای کار میکردم که دو کودک داشتند و گوشواره مادرشان را گم کرده بودند و همه گفتند که من دزد هستم. حتی وقتی چیزی پیدا نکردند صاحبخانه به من گفت: “اگر چیزی دزدیدی، راحت بگو.” من از این نوع نگاههای تحقیر آمیز آسیب بسیاری دیدهام.»
اما این تنها بخشی از رنجهای زینب است. او به تعرضات جنسی اشاره میکند که زندگیاش را بههم ریخته است:
«چندین بار از طرف صاحبخانهها پیشنهادات ناخوشایند دریافت کردهام. بسیاری از من خواستهاند که با آنها بهطور خصوصی ملاقات کنم یا رفتارهای نامناسبی داشتهاند. وقتی اعتراض میکنم، هیچکس صدای من را نمیشنود. حتی یکبار یکی از صاحبخانهها با من تماس گرفت و گفت که باید رابطهای خاص داشته باشیم، ولی من جواب منفی دادم. بعد از آن، احساس میکردم که دیگر هیچوقت در آن خانه پذیرفته نمیشوم. بسیار ترسیدم که همه این اتفاقات را بهصورت پنهانی و یک دفعهای انجام دهند و چه بلاهایی سر من نیاید!»
زینب همچنین به دستمزد پایین و عدم امنیت شغلی اشاره کرده و ادامه میدهد: «حقوق من در این سالها هیچوقت ثابت نبوده است، حقوقهای کم و دستمزدهای پایین، هیچوقت برای زندگی کردن کافی نبوده و در هزینههای خورد و خوراک و لباس و حتی مسائل ساده میماندم، فقط میخواستم که زندگیام را سرپا نگه دارم. هیچوقت هم اجازه نداشتم که از صاحبخانهها شکایت کنم، چون میترسیدم که طرد بشوم.»
تجاوز و تحقیر؛ زندگی در معرض آزار
فرزانه، ۳۲ ساله، چند سال پیش از روستای خود به تبریز آمده است. او مانند بسیاری از زنان دیگر در این حرفه، از روی ناچاری وارد این شغل شده است. در این گفتوگو، فرزانه به رنجهایی اشاره میکند که فقط بهخاطر نبود حمایت قانونی و جامعهای ناتوان از شنیدن صدای این زنان، بهطور پنهانی اتفاق میافتد.
فرزانه از اولین تجربههای شغلی خود میگوید: «وقتی از روستا آمدم، هیچ کاری پیدا نکردم. به یکی از آشناها گفتم که کار نیاز دارم و او مرا به خانهای فرستاد. روزهای اول خیلی خوب بود، اما مشکلات به مرور شروع شد. همسر صاحبخانه مدام به من پیشنهادهای ناخوشایندی میداد، اما من رد میکردم. به جای اینکه به من احترام گذارند، توهین میکردند.»
فرزانه همچنین به تعرضات آشکار اشاره میکند: «یکبار که در خانهشان تنها بودم، صاحبخانه به من نزدیک شد و گفت که اگر با او رابطه برقرار کنم، وضعیت مالی من بهتر میشود. من جواب منفی دادم و از آن لحظه، هر روز بیشتر تحت فشار قرار گرفتم. حتی یکبار وقتی مریض شدم و خواستم استراحت کنم، گفت که باید به کار ادامه دهم، چون بقیه کارگران این کار را انجام میدهند و اصلاً به وضعیت من اهمیتی نمیداد و زیر آزار روحی و فشار بیش از اندازه او له میشدم.»
مشکلات مالی، بروز آسیبهای روانی و تعرض به زنان کارگر خانگی را تشدید میکند
هانیه خمسه، روانشناس بالینی در گفتوگو با صدای زنان با اشاره به همپوشانی مشکلات مالی و روانشناختی گفت: «مشکلات مالی و روانی به شدت در هم تنیدهاند و در افرادی که مشکلات مالی دارند، به دلیل نبود امکان ترمیم آسیبهای روانی، این مشکلات ناشناخته باقی مانده و به مرور حادتر میشوند.»
وی افزود: «در درازمدت، این آسیبها شدت یافته و بیشترین نمود آن در اقشار ضعیفتر جامعه دیده میشود. به گفته این مشاور، مشکلات روانی بخشی ریشه ژنتیکی و بخشی ریشه محیطی دارند.»
وی تصریح کرد: «مشکلات مالی با ایجاد فشار مضاعف، تمامی اختلالات روانی بالقوه را بالفعل میکند و اگر فرد زمینه ژنتیکی اختلالات روانی را هم داشته باشد، این وضعیت بدتر میشود. بسیاری از مسائل فردی، در اصل مشکلات روانشناختی هستند که تشخیص داده نشدهاند.»
این روانشناس ادامه داد: «زنان کارگری که در منازل کار میکنند، به دلیل سطح پایین سواد و نداشتن آموزشهای لازم در کنترل هیجان و رفتار، بیشتر مستعد آسیبهای روانی هستند. به همین دلیل، میزان بروز مشکلات روانی در این گروه بسیار بالاست.»
وی با تأکید بر این که عزت نفس آسیبدیده یکی از مشکلات اصلی این زنان است، گفت: «ریشه این موضوع در فقدان آموزشهای مناسب، شرایط نامطلوب خانوادگی و محیط پرورشی ناسالم نهفته است.»
وی با اشاره به خشونتهای جنسی در محیطهای کاری اظهار کرد: «خشونت جنسی علیه زنان کارگر خانگی امری رایج است و کشور ما هم از این قاعده مستثنی نیست. تجاوز جنسی فقط به معنای عمل فیزیکی نیست؛ هرگونه رفتار گویشی، حرکتی یا نگاه معذبکنندهای که موجب آزار زن شود، نیز مصداق تجاوز جنسی است.»
خمسه افزود: «زنان کارگری که تحصیلات پایینتری دارند یا از نظر مالی ضعیفترند، بیشتر در معرض خشونتهای جنسی و روانی قرار میگیرند. این زنان به دلیل ناآگاهی، نمیتوانند از خود دفاع کنند یا واکنش مناسبی نشان دهند.»
وی با اشاره به پدیده تجاوز روانی توضیح داد: «بسیاری از زنان کارگر خانگی در معرض تجاوز روانی قرار دارند. ادبیات نادرست، نگاههای تحقیرآمیز و رفتارهای نامحترمانه دیگران باعث میشود که این زنان احساس بیارزشی کنند.»
وی در خصوص پیامدهای این آسیبها گفت: «این مسائل دو پیامد عمده دارند؛ یکی سرکوب خشم و ابتلا به بیماریهای روانی مانند افسردگی و وسواس، و دیگری تخلیه خشم بر دیگران، بهخصوص فرزندان یا اطرافیان. این زنان به دلیل فشارهای روانی مداوم، گاه به افرادی پرخاشگر و آسیبرسان به دیگران تبدیل میشوند.»
این روانشناس با بیان اینکه بار روانی بر زنان و مردان یکسان نیست، اظهار کرد: «مردان تابآوری بیشتری در برابر فشارهای روانی دارند و کمتر مورد خشونت قرار میگیرند، در حالی که زنان، به ویژه زنان کارگر خانگی، آسیبپذیری بیشتری دارند و فشارها تأثیرات شدیدتری بر روان آنان میگذارد.»
وی ادامه داد: «این زنان علاوه بر مشکلات مالی، دچار مشکلات فرهنگی و روانی نیز هستند که سبب میشود نگاه جامعه نسبت به آنان منفی باشد. برخی از این زنان به دلیل اختلالات شخصیتی یا رفتارهای نامناسب، خود نیز زمینه این نگاه منفی را فراهم میکنند.»
این مشاور با ذکر مثالی گفت: «خاطرهای از مراجعهکنندهای نقل شده که کارگر خدماتی هنگام کار گفته بود “اگر من را برق بگیرد و از بالکن بیفتم، دیه من را باید بدهید”، که نشاندهنده وجود اختلالات روانی در خود این افراد نیز هست.»
وی در ادامه افزود: «متأسفانه نگاه جامعه نسبت به فقرا آمیخته به بیاحترامی است. در موارد خشونت خانگی نیز، وقتی دو زن آسیب میبینند، دلسوزی مردم نسبت به زنی که وضعیت مالی بهتری دارد بیشتر است. این در حالی است که زنان فقیر بیشتر در معرض آسیب و بیتوجهی قرار میگیرند.»
وی تأکید کرد: «این نگرش ناعادلانه، زنان کارگر خانگی را بیش از پیش آسیبپذیر، خشمگین و حتی تهاجمی میکند. این داستان، چرخهای است که از هر دو سو تغذیه میشود؛ هم رفتارهای تبعیضآمیز جامعه و هم واکنشهای آسیبزای خود این افراد.»
خمسه در پایان راهکارهایی برای بهبود وضعیت ارائه داد و گفت: «برای بهبود کیفیت روانی این زنان، لازم است نهادهای دولتی وارد عمل شوند، آنها را تحت پوشش قرار دهند، آموزشهای لازم را ارائه کنند و امکان پیگیری حقوقی تعرضهای جنسی و روانی را برای آنان فراهم سازند.»
او همچنین توصیه کرد: «همه زنان به ویژه زنان کارگر باید تحصیلات و آگاهی خود را افزایش دهند، چرا که آموزش و سواد بهترین راه حفظ کرامت انسانی و دفاع از حقوق خود است.»
صدای این زنان باید شنیده شود
زندگی کارگران خانگی در تبریز، همچنان که در سایر نقاط کشور، پر از دشواریها و بیعدالتیها است. این زنان علاوهبر تحمل فشارهای اقتصادی، با تعرضات جسمی و روانی و گاهی حتی تجاوزات جنسی روبهرو هستند. در بیشتر مواقع، هیچگونه حمایت قانونی و اجتماعی از آنها وجود ندارد و صدایشان در برابر ظلم و تبعیضها خاموش میماند.
آگاهیرسانی در مورد شرایط این زنان و اصلاح قوانین برای حمایت از آنها باید در اولویت قرار گیرد. تنها با ایجاد یک سیستم حمایتی قوی و تغییر در نگرش جامعه، میتوانیم به زندگی بهتر و امنتری برای این زنان دست یابیم. در غیر این صورت، جامعه با گسترش خشونتهای خانگی و بیعدالتیهای اجتماعی مواجه خواهد شد که اثرات منفی آن در آینده نمود بیشتری خواهد یافت.