انسان در اسطوره گیلگمش
پروین بابایی
گیلگمش تنها یک قهرمان حماسی نیست؛ بلکه بازنمایی یک انسان با خصوصیات عاطفی و فکری و ذهنی و با دلمشغولی های روزمره نیز میباشد. شاید از این منظر بتوان گیلگمش را اصیل ترین اثر خلق شده به دست انسان در زمینه شناخت انسان و موجودیت او در هستی دانست. گیلگمش با تمام مسائل معمولی یک انسان درگیر است و نسبت به آنها عکس العمل طبیعی نشان می دهد. این موضوع تفاوت انسان حماسی در گیلگمش را با سایر حماسه ها نشان می دهد. با اینکه گیلگمش یک نیمه خدا- نیمه انسان است، اما عواطف او کاملاً انسانی و طبیعی و بدون پیچیدگی است. گیلگمش در عین این که یک پهلوان زورمند است اما نسبت به سیر زندگی خویش بی تفاوت نیست. به همین دلیل در مواقع احساسی بر خلاف بسیاری از حماسه ها که قهرمان در دام عشق گرفتار می شود، نسبت به ایشتار رویه معقولی را پیش می گیرد و با دیده عبرت به سرنوشت کسانی که پیش از وی به این دام افتاده اند می نگرد. از این رو پیشنهاد ایشتار را نمی پذیرد. در بخشی که انکیدو وارد داستان می شود او همچون یک انسان کاملاً طبیعی با یک رقیب برخورد می کند و سپس به همان شیوه با وی پیمان رفاقت می بندد. مرگ انکیدو از مهمترین و تأثیرگذارترین بخشهای این حماسه است و طوری گیلگمش را به خود مشغول می دارد که در پی یافتن گیاه جاودانگی برمی آید. گیلگمش نمونه کامل داستانی با نگرش دم پرستی و کوتاهی و فناپذیری زندگی است. او در مراحل مختلف داستان با مسائلی دست و پنجه نرم می کند که به طور خلاصه عبارتند از: عشق، دوستی، مرگ، زندگی؛ که در یک کلام می توانیم آن را طبیعت و هستی انسانی بنامیم، زیرا پس از هزاران سال انسان همچنان با این مسائل دست و پنجه نرم می کند.