گاهی یک صحنه، یک پرده و یک جمله، برای جاودانهشدن کافیست. پری صابری، با همه عمر پربارش، بیشک بارها چنین لحظههایی آفرید؛ از «من از کجا، عشق از کجا» گرفته تا «شمس پرنده» و «هفت شهر عشق».
صابری، زاده ۱۸ بهمن ۱۳۱۱ در کرمان، نهفقط یکی از نخستین زنان تئاتر پس از مشروطه بود، بلکه از تأثیرگذارترین چهرههای نمایشنامهنویسی و کارگردانی در نیم قرن اخیر ایران بهشمار میرفت.
تحصیل در فرانسه، دریافت جایزه بهترین فیلم دانشجویی ۱۹۵۴، شاگردی در مکتب تانیا بالاشوا، تأسیس گروه تئاتر پاسارگاد و تالار مولوی، تنها بخشی از کارنامه درخشان اوست.
او نمایشنامه «کرگدن» اوژن یونسکو را دو بار ترجمه کرد، سالها مدیریت فعالیتهای هنری دانشگاه تهران را برعهده داشت و پس از انقلاب نیز با وجود مهاجرت موقت، با قدرت بازگشت و دوباره در دل صحنهها ریشه دواند.
پری صابری شاعران را روی صحنه آورد. فروغ فرخزاد، سهراب سپهری، مولانا و عطار، همه در قالب نمایشنامههایی جان گرفتند که تلفیقی از تصویر، روایت، موسیقی و حس ایرانی بودند.
نمایشهایش فقط بازسازی اسطورهها نبود، بلکه تلاشی برای احیای روح ملی و عرفانی ایران بود در قالب هنر مدرن. با همین نگاه بود که «شمس پرنده» را خلق کرد، اجرایی شکوهمند از مواجهه شمس و مولانا که نهفقط در ایران، بلکه در تالار یونسکوی پاریس نیز تحسین شد.
در سال ۲۰۰۴، دولت فرانسه به پاس یک عمر فعالیت هنری و فرهنگی، نشان لژیون دونور را به پری صابری اعطا کرد. افتخاری که نشان داد هنر او، فراتر از مرزها شنیده و دیده شده است.
صابری هرگز خود را بازنشسته نکرد. تا سالهای پایانی عمر نوشت، فکر کرد، کارگردانی کرد. و اکنون، در سالگرد درگذشتش، شاید مناسبترین ادای احترام به او این باشد که صحنهها خاموش نمانند، و صداهایی که از عشق، اسطوره، عرفان و زنانگی حرف میزنند، خاموش نشوند.
در روزگار عبورهای خاموش، پری صابری، با شکوهی آرام و با وقاری هنرمندانه، در شهریور ۱۴۰۳ از میان ما رفت؛ اما صحنههایی که آفرید، همچنان روشناند.