اردیبهشت است، روزهایی که تبریز هنوز در میان نسیم بهاری و هوای نهچندان گرم بهسر میبرد. هوای دلانگیز بهاری همچنان در گوشه و کنار خیابانها احساس میشود، اما در کنار این خوشایندیهای فصلی، چیزی همیشه ثابت است: قطعی برق. برق میرود، در زمانی که هیچکس انتظارش را ندارد. در ابتدا، ممکن بود این قطعیها برای مردم شهر شگفتانگیز و ناگوار باشد، اما اکنون دیگر این خاموشیها به بخشی از زندگی روزمره مردم تبریز شدهاند.
با گذشت زمان، قطعیهای برق در تبریز به گونهای منظم و پیشبینیپذیر شدهاند. هر روز، هر هفته و در برخی موارد هر ماه، خاموشیهایی که در زمانهای مختلف رخ میدهند، به روتین زندگی مردم تبدیل شدهاند. نهفقط خانهها، بلکه مغازهها، کارگاهها و مدارس نیز در دل این خاموشیها زندگی میکنند. حتی برای بسیاری از مردم، قطعی برق دیگر آنقدرها هم غیرمنتظره نیست. ساعتها خاموشی در برخی محلهها به امری طبیعی تبدیل شده است. بهطور عادی، کسی از قطع شدن برق ناراحت نمیشود، چون آنها میدانند که باید با این شرایط کنار بیایند.
اما این «عادت کردن» به خاموشیها، به هیچ وجه زندگی را راحتتر نکرده است. کسبوکارها متوقف میشوند، کودکان برای درس خواندن از نور موبایل استفاده میکنند، و حتی در برخی مواقع، مردم در تلاش برای انجام سادهترین کارهای روزمره در دل تاریکی هستند. به سراغ مردم تبریز از اقشار مختلف میرویم تا ببینیم این خاموشیها چگونه بر زندگی آنها تأثیر گذاشته و چگونه با آن کنار میآیند.
در دل خاموشیها
علی منصوری، مغازهداری در خیابان شریعتی است، او در مغازه کوچک کفشفروشیاش ایستاده است، در حالی که برق قطع شده و تنها نور ضعیفی از روی صفحه موبایلش بر اجناس میتابد، میگوید: وقتی برق میرود، کارتخوان از کار میافتد. یعنی هیچکاری نمیتوانم انجام دهم. البته دیگر به این شرایط عادت کردهام. میدانیم هر روز برق میرود و منتظرش هستیم. مشتریها هم دیگر انتظار ندارند که همهچیز در شرایط خوبی باشد. اما چیزی که اذیت میکند این است که در تاریکی کاری نمیتوان انجام داد.
این مغازهدار با لبخند تلخی به مشکلاتش اشاره میکند و میگوید: هرچند ممکن است مشتریها اذیت شوند، ولی ما به این شرایط عادت کردهایم و مشکل بزرگ ما این است که قطعیها به هیچ وجه منظم نیستند. گاهی ساعتها برق نیست و کاری نمیتوان کرد.
قطعی برق و پسرفت کسبوکارها
فریدون نقوی، کارگاه کوچک بافتنی در محله تربیت تبریز دارد. برفها رفته و تمامی ماشینآلاتش خاموشاند و کار متوقف است.
او نیز در مورد قطعیهای برق میگوید: کار ما به برق وابسته است. وقتی برق میرود، همه دستگاهها متوقف میشوند و تا وقتی که برق بیاید، نمیتوانیم ادامه دهیم. این وضعیت واقعاً ما را تحت فشار قرار میدهد. بعضی وقتها برای کاری کوچک، ساعتها معطل میمانیم.
او ادامه میدهد: شاید فکر کنید ما به این خاموشیها عادت کردهایم، ولی هر روز که برق میرود، احساس میکنم هر بار یک قدم به عقب میرویم. البته کارمان را انجام میدهیم، اما این شرایط برای کسبوکار بسیار سخت است.
او با اشاره به تأثیر منفی بر روند تولیدش اضافه میکند: با قطعی برق، تحویل سفارشات مشتریها عقب میافتد و آنها ناراضی میشوند و حتی ممکن است دیگر سفارش ندهند؛ از طرفی کارگران هم از این وضعیت خسته شدهاند.
زینب زمانی، بانویی خانهدار در کوی امیرکبیر است، او در خانهاش مشغول آماده کردن شام است و چراغهای خانه خاموشاند. نور ضعیف شمعی در گوشهای از اتاق میسوزد.
او همچنین تاکید میکند: دیگر به این وضعیت عادت کردهایم. بچهها میدانند که باید با تلفن همراه درس بخوانند. من هم باید برای درست کردن غذا شمع روشن کنم. وقتی برق میرود، همه چیز متوقف میشود. اما باید همینطور ادامه دهیم.
او با حس نارضایتی ادامه میدهد: ما دیگر به این زندگی عادت کردهایم، ولی واقعاً این زندگی نیست. چطور میشود، برای کارهای ساده آن هم در عصر تکنولوژی از نور مصنوعی استفاده کرد؟ این وضعیت بسیار سخت شده، اما چارهای نیست.
زینب به ادامه روند زندگی در این شرایط اشاره میکند:
با این که بچهها عادت کردهاند که در تاریکی درس بخوانند، اما بیشتر اوقات میبینم که دچار خستگی میشوند. این شرایط نهتنها برای من، بلکه برای بچهها هم سخت شده است.
محمد نیکو، نانوا در مقصودیه تبریز است، او در نانوایی خود مشغول به کار است، اما برق قطع شده و نانوایی تعطیل است.
او میگوید: در شغل نانوایی، برق بسیار ضروری است، وقتی برق قطع میشود، دستگاهها خاموش میشوند، نمیتوانیم نان بپزیم. این وضعیت بسیار اذیتکننده شده است.
او با ناراحتی ادامه میدهد: کاش میدانستیم چه زمانی برقها قطع میشوند. البته دیگر عادت کردهایم، اما زندگی در این شرایط بسیار سخت شده است و اکنون حتی مشتریها هم به این وضعیت عادت کردهاند.
محمد با اشاره به اینکه در بعضی مواقع نانها نیمهپخته میمانند، میگوید: نمیدانیم چگونه برنامهریزی کنیم که نان به موقع آماده شود. همه چیز به برق وابسته است و این وضعیت باعث شده که کسبوکار ما تحت تأثیر قرار گیرد.
یک لحظه خاموشی، یک عمر پشیمانی
نسرین علیزاده، پرستاری در یکی از بیمارستانهای تبریز است.
او از تجربیات خود در مورد قطعی برق میگوید: شما فکر کنید در لحظهای که باید به یک بیمار اکسیژن وصل شود، برق قطع میشود، ما ژنراتور داریم، اما تا راهاندازی شود، چند دقیقه طلایی از دست میرود. چند دقیقهای که زندگی یک انسان به آن بستگی دارد.
او ادامه میدهد: ما دیگر با استرس زندگی میکنیم. بهویژه شبها که همهجا تاریک بوده و برق قطع میشود، بیمارها هم مضطرب میشوند، وقتی با بیماران بدحال مواجه هستیم، قطعی برق یعنی جان یک انسان در تعلیق است.
علی محمودی در خانهاش از فرزند بیمارش پرستاری میکند که به دستگاه اکسیژن وابسته است. او نیز خاطرنشان میکند: ما مجبور شدیم برای فرزندمان دستگاه برق اضطراری خریداری کنیم که البته هزینهبر بود، اما باز هم وقتی برق قطع میشود، اضطراب امان ما را میبرد. با اینکه آمادگی داریم، اما قطعی برق میتواند فاجعه ایجاد کند.
او با اندوه ادامه میدهد: بسیاری از خانوادهها شرایط خرید دستگاه پشتیبان را ندارند. نمیدانم اگر این وضع ادامه پیدا کند، چه بلایی سر خونوادههای بیماران میآید.
نرگس فرجی، آرایشگر زنانه در خیابان عباسی تبریز است، او در آرایشگاه کوچکش نشسته، سشوارها خاموشاند. این بانوی هنرمند هم یادآور میشود: وسط رنگ گذاشتن برای مشتری برق قطع میشود، دیگه نمیتوان کاری انجام داد. مشتری وسط کار باید با موهای نیمهرنگشده میماند. اعتبار ما آسیب میبیند. یک دفعه هم عروس داشتیم، برق رفت، با هزار مکافات کار او رت تمام کردیم. اما بسیار آبروبر بود.
او میگوید: حتی وسایل ساده مانند سشوار یا اتوی مو هم کار نمیکنند. در این کار که وقت و نظم مهم است و قطعی برق یعنی فاجعه!
زندگی در میان خاموشیهای اجباری
مردم تبریز به قطع برقهای ناگهانی عادت کردهاند، اما این عادت به هیچ وجه راحتی به همراه ندارد. از مغازهدارها گرفته تا کارگران، خانهدارها، نانوایان و دانشآموزان، همه در دل خاموشیها مجبور به ادامه زندگی هستند. کسبوکارها تعطیل میشوند، درسها بهسختی پیش میروند و زندگی در تاریکی هر روز به سختی بیشتر از قبل ادامه مییابد.
شاید مردم تبریز این شرایط را پذیرفتهاند، اما این تسلیم، آرامش به همراه ندارد. در این میان، چیزی از زندگی روزمره مردم کم شده است. زندگی در کنار این خاموشیها به نوعی تسلیم شدن به شرایط است، اما آیا این وضعیت همیشه باید ادامه داشته باشد؟ مردم تبریز امیدوارند روزی برسد که دیگر نیازی به عادت کردن به خاموشیها نباشد و زندگی دوباره روشن شود.
گزارش از: اسرا درویشی