به یاد حمید آرش آزاد

شعر طنز: باور کنید…!

باور كنيد، روزي، مرغي در اين جهان بود...
گرانی مرغ

باور کنید…!

باور کنید، روزی، مرغی در این جهان بود

دارایِ سینه و سر، هم بال و پا و ران بود

این مرغه شوهری داشت، اسمش، آقا خروسه

هر صبحدم اذان گو، هر شام، نغمه‌خوان بود

یادش به خیر آن روز، کاین مرغِ پر طلایی

با عاشقی چو بنده، یک ذرّه مهربان بود

جایش میانِ بُشقاب، بر قلّه‌ای برنجین

یا زیر لایه‌ای از ته‌چین پلو نهان بود

آری، در آن زمانه، مرغ و خروس و جوجه

هر چند گاه یک بار، سالارِ سفره‌مان بود

تا این که گفتگو از سهمیه‌بندی‌اش شد

زان دم درازیِ صف، تا مرزِ بی‌کران بود

آن روزها خریدِ یک مرغِ آب لمبو

کار سترگ و سختی، چون فتحِ هفتخوان بود

یک روز صحبتی از سوبسیدِ نقدی‌اش شد

افسوس، طبقِ معمول، این وعده هم چاخان بود

از سفره‌ی فقیران، اینک دگر نهان است

مرغی که روزگاری بر سفره‌ها عیان بود

یک روز نیز مردم، گویند: قصّه‌ی مرغ

افسانه بود و افسون، دستان و داستان بود!

 

پیام آذربایجان 

در facebook به اشتراک بگذارید
در twitter به اشتراک بگذارید
در telegram به اشتراک بگذارید
در whatsapp به اشتراک بگذارید
در print به اشتراک بگذارید

لینک کوتاه خبر:

https://payamazarbayjan.ir/?p=11150

نظر خود را وارد کنید

آدرس ایمیل شما در دسترس عموم قرار نمیگیرد.

پربحث ترین ها

تصویر روز:

هیچ محتوایی موجود نیست

پیشنهادی: