چرایی و چیستی «زنان در برابر زنان»
چرا زنان در برابر زنان؟ این پرسشی است که در جامعه حاضر، بیشتر از پدیده مردان در برابر زنان، ذهن را معطوف به خود کرده است. اما آیا پاسخی هست که بتوان برای آن در نظر گرفت تا راه حلی ارائه دهد که این پدیدهی ناشایست را در راستای فرهنگ سازی صحیح پیش ببرد؟
در این نوشتار به تحلیل این فرایند میپردازیم.
در طی سالیان اخیر، فضای مجازی بستر مناسبی در جهت عملکردهای ضد زنان شده که از آن تحت عنوان «زنان در برابر زنان»، یاد میشود. توصیفی که در راستای بیان ستم «زنان بر زنان» به کار گرفته میشود. اما اینچنین برداشت میشود که مقابله و تبعیض علیه یک گروه زمانی دردناکتر است که کنندهی آن هم مشمول همان دسته باشد.
اما سوالی که باید به آن پاسخ داد این است که آیا همه زنان جامعه در یک سطح از طبقه قرار دارند؟
باید گفت که در حقیقت زنان از سطوح متخلف اقتصادی و با گرایشهای فرهنگی و مذهبی و تمایلات متفاوت جنسی متفاوتی هستند. همانطور که میدانیم باید گفت که زنان متعلق به گروههای مختلف علاوه بر تحمل تبعیض جنسیتی، میتوانند ظلم بیشتری را نیز تجربه کنند.
لذا نه تنها هر زنی ابعاد مختلفی از تبعیض را لمس میکند، بلکه گاهی اوقات نیز خود میتواند مسبب اصلی این تبعیضها باشد؛ اینجاست که باید پرسید چه دلیلی سبب میگردد بعضی از اشخاص تبعیض جنسیتی را هم ردیف سایر تبعیضها محسوب نکنند و یا چرا بعضی از افراد مسئولیت زنان را در راستای آگاهی نسبت به آن فزونتر میدانند؟
آنچه که در تبعیض علیه زنان بیشتر خودنمایی میکند، بروز این عمل ستمگری است و نه کنندگان آن. باید دانست که تبعیض و ظلم جنسیتی، ماحصل یک فرهنگ مردسالارانه میباشد. به عبارتی هر دوی زنان و مردان قربانی نظام مردسالاری هستند ولی بدین جهت که ظلم و ستم برای زنان سیستماتیک و تندخوتر است، به همین علت از آن بیشتر سخن به میان میرود. به همین دلیل است که در اکثر مواقع تصور اینگونه است که مردان در برابر زنان ایستادهاند؛ در حالی که حقیقت ماجرا طور دیگری است، یعنی این مردسالاری است که دو جنسیت را رو در روی هم قرار داده است. فردی که این ظلم جنسیتی را انجام میدهد، میتواند مرد و یا زن باشد، و همینطور بالعکس، شخصی که مورد ظلم و ستم قرار میگیرد هم میتواند زن باشد یا مرد.
اما نکته جالب توجه دیگری که باید به آن اشاره کرد این است که برخی از مردان، آداب خودساخته و البته جاافتادهای را بر سایر هم جنسان خود تحمیل میکنند، مثل اینکه ایشان به حد کافی «مردانه» رفتار نمیکنند، به عنوان مثال مردانی که گریه میکنند و یا مردانی که گرایش جنسی غیر دگرجنس خواهانه دارند از طرف سایر مردان هدف تبعیض و خشونت واقع میشوند. هر چند برای هیچ یک از موارد مذکور عبارت تازهای بیان نشده است. در حقیقت هیچ کس از عبارت «مردان در برابر مردان» استفاده نکرده است، ولی از زنان حتی در مراتب پایین نیز این انتظار میرود که ممتازترین نمونه از مبارزه علیه تبعیض جنسیتی را ارائه دهند. زنان بایستی به طور داوطلبانه از متوسط جامعه، نه تنها بیشتر مطلع و آگاه باشند، بلکه در برابر این ظلم هم مقاومت و دفاع کنند.
فرهنگ پدرسالار همانطور که در همه ارتباطات اجتماعی انسان نفوذ کرده است، وارد ترکیب خانواده هم شده است. جایگاه و قدرت پدر و فرزندان ارشد پسر، بقایای نگرش خانوادههای سنتی و روستایی است. این نقشهای جنسیتی حتی با تغییر شکل جوامع روستایی به شهری و عبور از عصر کشاورزی به صنعتی نیز همچنان در برخی از جوامع باقی مانده است. بدون ظهور فمینیسم شاید شاهد همین تغییرات اندک در تقسیم قدرت از قرن ۱۹ به بعد هم نبودیم.
بدیهی است، به همان میزان که مردان را نمیتوان عامل پدید آمدن اوضاع موجود دانست، زنان هم نمیتوانند عاملی در خلأ پدیدآورندگی چنین شرایطی باشند. همانطور که زنان درگیر کلیشههای جنسیتی شدهاند، خودشان هم در چرخه تولید مجدد آن نقش به سزایی دارند. در حقیقت زنان و مردان، تنها درون این فرایند قرار گرفتهاند، ساختاری که شاید پیشینه آن به چند هزار سال برسد و حتی با تمام کمبودهایش کار کرده باشد. ساختاری عظیم که نخستین نشانههای آن معمولاً با تلاش زنان پیشگام فمینیسم بوده است و جایگزین کردن یک نظام مطلوب قطعاً زمان طولانیتری را خواهد طلبید. همانطور که حاکمیت پدرسالارانه، علاوه بر ظلم و ستم بر شهروندان ممکن است بیشتر از پنج هزار سال کار میکرد، شورش علیه این نظام قدیمی هم احتیاج به سالهای متمادی آزمون و خطا دارد. گشت و گذار در بین ساختارهای مختلف سیاسی در جهت جایگزین نمودن یک ساختار سیاسی با حداقل میزان استبداد و با بالاترین میزان شفافیت هنوز بعد از چهارصد سال اتمام نیافته است. جنبش فمینیستی با یک قرن تجارب مختلف شاید هنوز در ابتدای مسیر باشد؛ ولی متهم کردن زنان تحت عنوان قسمتی از یک ساختار، علاوه بر اینکه قدمی رو به جلو نیست بلکه حتی نشانگر عدم شناخت کافی نسبت به قدم های پیشینیان میباشد.
ما به کرات از به کارگیری انواع مختلفی از خشنوت علیه زنان در جامعه آگاهی داریم. زنانی که به روشهای مختلف روانی، جنسی، کلامی، فیزیکی و اقتصادی، قربانی ارتباطات فضای مردسالارانه ی جامعه ی خود میگردند.
خشونت علیه زنان در کلیه طبقات اجتماعی، اقتصادی، نژادی، سنی و جغرافیایی به چشم میخورد، هر چند که نباید از نظر دور داشت که مردان هم ممکن است مورد سوء رفتار و خشونت زنان واقع شوند؛ ولی قسمت وسیعی از انواع خشونت، از جانب مردان علیه زنان رخ میدهد.
بعضی از زنان در زندگی زناشویی خود به عنوان یک خدمتکار بدون مزدکار و بدون اینکه دارای امنیت اقتصادی باشند، هنگامی که با خشونت مردان خود روبرو میشوند، از رعب اینکه چنانچه همسرشان وی را ترک کند هیچ نوع حمایت اقتصادی و اجتماعی و اقتصادی نخواهند داشت، میپذیرند که او همین است و تا پایان عمر کاملاً وابسته به مرد خانواده بوده و با تمام خلقیات وی سازش میکنند.
خشونت علیه زنان در بیشتر کشورهای دنیا از جمله مشکلات مطروحهی اجتماعی است به صورتی که روز ۲۵ نوامبر از سوی سازمان ملل متحد، روز بینالمللی مبارزه با خشونت علیه زنان اعلام شده است.
همانگونه که گفتیم پدیدهی خشونت صرفاً به خشونت مردان علیه زنان خلاصه نمیشود و جلوه دیگری نیز دارد و آن هم رویارویی خود زنان با زنان هستند که در مقابل خودشان قرار میگیرند. مسئلهای که از جمله زوایای مستتر میباشد که هر چند خشونت ممکن است مهمتر خشونت مردان علیه زنان به نظر نرسد، اما کمتر از آن هم نیست.
با اظهار تاسف از وضعیت جامعه امروز ایران در رابطه با زن ستیزی زنان علیه جنسیت خود باید اذعان داشت که خشونت زنان علیه زنان، مبحثی بسیار پراهمیت و روشن است که با روشهای متفاوتی همچون صدمات فیزیکی، خیانت، تحقیر، ایجاد مانع در جهت پیشرفت، منحل کردن چارچوب خانوادگی و سایر طرق، خود را به نمایش میگذارد. به گونهای که در بعضی از مواقع، زنان با این روشها و با ضربات عمیقتر از روشهای مردانه، هم جنسهای خود را در شرایط اجتماعی و اقتصادی و فرهنگی بسیار ناهموارتر قرار میدهند.
خشونت زنان علیه زنان، دارای مصادیق زیادی است که از آن جمله میتوان به موارد زیر اشاره کرد:
رانندگی زنان علیه زنان:
این دسته از زنان در زمان رانندگی به رانندگان مرد احترام قائل شده و به آنها اجازه میدهند تا به ترافیک پیوسته و خط خود را برای سبقت و یا دور زدن تغییر دهند، ولی در برخورد با رانندگان زن در شرایط تساوی، عصبانی شده و با استفاده از کلمات رکیک، فریاد، بوق و حرکات سر و دست نارضایتی و خشم خود را ابراز میکنند.
ورود زن جوانتر به زندگی زن میانسال:
زن مستاصلی که زندگی مشترکش با ورود زنی جوانتر به تباهی کشیده شده است و حتی ممکن است وی را علاوه بر آسیبهای روانی، دچار عوامل مرگباری هم بکند که از آن جمله میتوان به عواملی فرار از خانه، خودکشی، اعتیاد، پرخاشگری و افسردگی برای وی یا حتی کودکانش در پی داشته باشد.
زنان در برابر زنان در محیط کار:
یکی از مواردی که در آن، پدیده زنان در برابر زنان بسیار قابل ملاحظه است، محیطهای کاری میباشد. از این رو که بعضی از زنان از جذابیت های بدنی خود، به عنوان ابزاری حرفهای در راستای پیشرفت شغلی خود بهره میگیرند. به عنوان مثال با پوشش نامتناسب، جلب توجه نموده و سعی بر این دارند تا با بهره گرفتن از جذابیتهای جنسی خود به عنوان یکی از ارزشهای اجتماعی، از سایر همکاران هم جنس خود که در برخی مواقع تجارب کاری و تواناییهای مضاعفی هم دارند، پیشی بگیرند.
و نمونههای بیشتری که در این مقال نمیگنجد.
حال سوال این است که ما بانوان چطور میتوانیم به این زنجیرهی در هم تنیده خشونت که نتیجهای جز رفتارهای خشونت آمیز و ستمگرانه ندارد، خاتمه دهیم؟
بدون تردید کارزار با خشونت علیه زنان، همت سیاسی دول، همکاری سازمانهای بینالمللی و جامعه مدنی و همچنین اقدامات قانونی و حقوقی در تمامی بخشها را میطلبد، ولی خاستگاه مهم آن، خود زنان هستند که چگونه میتوانند بر محیط اطرافشان موثر واقع گردند تا بتوانند شدت خشونتهای بار شده بر خود را کاهش دهند بکاهند.
پس اصل این است که ما زنان، باید خودمان عامل اصلی تغییراتی باشیم که در جستجویش هستیم. زیرا هیچگاه تغییری در فرهنگ رخ نمیدهد مگر به همت خود ما.
البته باید دانست که زن به واسطهی فیزیک و ظاهر خود از ارزش برخوردار نمیشود، بلکه هزار وجه انسانی و اخلاقی وجود داردکه انسانها را به هم پیوند میدهد.
بایستی فرا گرفت که تمرکز و رقابت بر سر استعدادها و ویژگیهای خاص و منحصر به فرد است که خواهد توانست افراد را در جامعه شکوفا کند، نه صرفاً جسم و چنانچه هر زنی بتواند استعداد و مهارت منحصر به فردی داشته باشد، بدون شک تأثیر مثبت بسیار بالایی بر جامعه و فرزندان خود خواهد داشت.
به امید اینکه هم مردان و هم زنان بتوانند پا به پای هم تغییر و تحول را در راستای زدایش خشونت علیه زنان در جامعه تکوین نموده تا آیندگان در دنیایی عاری خشونت زیست نمایند. به امید آن روز…
صونا سفیری ـ مشاور و مولف حقوقی