در تقویم تاریخ، هفدهم مهر یادآور تولد زنی است که با قلمی آکنده از اندیشه و احساس، مرز میان واقعیت و رؤیا را در ادبیات ایران درنوردید. گلی ترقی در سال ۱۳۱۸ در تهران به دنیا آمد. پدرش، لطفالله ترقی، مدیر مجلهی ادبی «ترقی» بود و از همان کودکی، او را با دنیای واژهها و اندیشهها آشنا کرد.
در نوجوانی برای تحصیل به آمریکا رفت و در رشتهی فلسفه فارغالتحصیل شد، اما غربت و سردی زندگی غربی با روح شرقی و شاعرانهاش سازگار نبود. به ایران بازگشت و نوشتن را برگزید؛ راهی که تا پایان عمر ادامه یافت.
او سالها در دانشکده هنرهای زیبای دانشگاه تهران، درس «شناخت اساطیر و نمادهای آغازین» تدریس کرد و سپس بار دیگر راهی غربت شد؛ اینبار به فرانسه، جایی که نوشتن برایش پناه شد. ازدواجش با هژیر داریوش، سینماگر و منتقد سرشناس، بخشی از زندگی فرهنگی و روشنفکری دهههای چهل و پنجاه را به هم پیوند زد.
نخستین مجموعه داستانش با نام «من هم چهگوارا هستم» در سال ۱۳۴۸ منتشر شد و نوید ظهور نویسندهای متفاوت را داد. اما شهرت جهانی او با داستان «بزرگ بانوی روح من» رقم خورد؛ اثری که به زبان فرانسه ترجمه شد و در سال ۱۳۶۴ بهعنوان بهترین داستان سال فرانسه برگزیده شد.
شخصیتهای داستانهای ترقی، انسانهایی تنها، بیقرار و جداافتاده از جامعهاند؛ گویی خود نویسنده نیز در آینهی آنان، غربت و بیگانگیاش با زمانه را بازمیتاباند. پس از انقلاب، آثارش رنگی عمیقتر از تأمل و دروننگری گرفت؛ «اتوبوس شمیران»، «خانهای در آسمان» و «خواب زمستانی» نمونههایی از همین مسیر پخته و انسانیاند.
گلی ترقی با نگاهی فلسفی و زبانی شاعرانه، جهان را بازآفرینی کرد؛ جهانی که در آن، خاطره و خیال، عشق و غربت، و زن ایرانی در جستوجوی معنا نقش میآفرینند. او را باید نهفقط نویسنده، بلکه فیلسوفی دانست که با قلم سخن گفت و با اندیشه زیست.