- برگزاری همایش هفته محیط زیست در تبریز
- هشدار رئیس پلیس فتا استان آذربایجان شرقی درباره کلاهبرداریهای اینترنتی
- برگزاری همایش ملی گردشگری روستایی در کندوان
- ظرفیت برداشت ۵۰ هزار تن زردآلو در جلفا
- جشنواره خسته قاسم باید در شان جایگاه عرفانی و ادبی این شاعر برگزار شود
- ۲۲ خرداد ۱۳۵۴ آغاز ساخت پالایشگاه تبریز
- مهندسی و ساخت دو سری از پمپهای انتقال باطله تغلیظ فاز ۳ سونگون
- هماندیشی برای راهاندازی خانه هلال تخصصی خیرین در تبریز
- سردرود؛ شهری که بدون حمایت دولتی تابلوفرش ایران را زنده نگه داشته است
- تولیدکنندگان تابلوفرش حریف مالیات نیستند
سرویس خبری داستان

آغوش تاریک دریا
من و ترنم، خواهر بزرگترم تصمیم گرفته بودیم برای اولین بار، فارغ از هیاهوی زندگی و سرما و بارانهای وقت و بیوقت پاییز، خودمان را لابلای ستارهها و جنگلهای سرسبز شمال غوطهور کنیم. پدرم سالها پیش ویلای نقلی و باصفایی را کنار دریا خریده بود و من و ترنم آنجا مستقر شدهایم.

موسیقی بی محل
تا جایی که یادم می آید موسیقی را دوست داشته ام، اما مدتی است با آن مشکل پیدا کرده ام. نه با خود موسیقی، که با مصرف کنندگانش، یا بهتر بگویم شیوه مصرفشان. اینکه می گویم مصرف کننده برای این است که این روزها موسیقی فله ای به مقدار زیاد تولید می شود و مصرف کننده های پر و پیمانی هم دارد که هر آهنگش را فقط برای چند بار گوش می دهند و بعد آهنگ تازه ای روی کار می آید و قبلی ها از دور خارج می شوند.

داستان پرواز
این عبارت «داستان پرواز» من را یاد دبستان و ماجرای عباس ابن فرناس و برادران رایت ، الیور و ویلبر در دو درس داستان پرواز یک و دو می اندازد. در فکر بودم عنوان دیگری برای ماجرای خودم در نظر بگیرم، اما همین که خواستم فکر کنم «داستان پرواز» یادم افتاد و با خودم گفتم این هم داستان پرواز است دیگر، و شاید به همان اندازه شورانگیز، غریب و شگفت باشد. هر کسی حق دارد داستان پرواز خودش را داشته باشد.

توشه
قفسهها را با دقت نگاه میکردم و چشمم دنبال ظرفی مناسب بود که بتوانم میوه و میان وعده دخترم را داخلش بگذارم. همینطور نگاهم به قفسهها چسبیده بود و خیلی کند از ظرفی به ظرف دیگر گذر میکرد که ناگهان فروشنده درآمد: «دنبال چی میگردید؟»

کنسرت
پیام را که خواندم خیلی ذوق کردم. از اینکه به کنسرت دعوت شده بودم خوشحال شدم. خواننده را نمیشناختم. معلوم بود خیلی جدید است. هرچند تازگیها خیلی با وسواس موسیقی گوش میدادم و بخصوص حوصله خوانندههایی که از غم و اندوه میخواندند را نداشتم.