انواع نقشهای مشارکتی والدین در انجام تکالیف درسی دانشآموزان
نسرین بابایی
در تحقیقات اخیر، مزایای حمایت والدین در یادگیری کودکان در خانه بهطور گسترده توسط کارشناسان مورد تاکید قرار گرفته است. مشارکت فعال والدین تأثیر مثبتی بر پیشرفت و یادگیری دانشآموزان دارد. همچنین به والدین بینش بهتری نسبت به زندگی مدرسه میدهد و آنها را قادر میسازد تا با معلمان همکاری کنند. مهم است که والدین این فرصت را داشته باشند که از طریق مشارکت در تکالیف کودکان، بینش بهتری نسبت به یادگیری کودکان به دست آورند و از این طریق، مدرسه و خانه به هم مرتبط باشند.
باید توجه داشت که پیشینه خانوادگی بهوضوح نقش مهمی در زندگی مدرسه، رفتار و عملکرد تحصیلی کودکان دارد. مدرسه، خانه و جامعه، زمینههای اصلیای هستند که کودکان در آنها یاد میگیرند، و همکاری افراد درگیر در این محیطها برای یادگیری و رشد کودکان مفید است. دانشآموزان زمانی به موفقیت تحصیلی دست مییابند که محیط خانه آنها حمایت کننده باشد. همچنین سرمایه اجتماعی تأثیر مثبتی بر پیشرفت تحصیلی دارد و تأثیر زمان و توجهی که به کودکان داده میشود میتواند بیشتر از تحصیلات عالی یا حتی وضعیت اجتماعی-اقتصادی والدین باشد. دلایل متعددی برای توسعه و ایجاد مشارکت بین مدرسه، خانواده و جامعه وجود دارد. دلیل و هدف تشکیل چنین مشارکتهایی کمک به موفقیت کودکان در مدرسه است. دلایل دیگر عبارتند از: بهبود جو و برنامههای مدرسه، بهبود مهارتهای والدین و رهبری مدرسه، و کمک به معلمان در انجام بهتر وظایف خود. همه این دلایل و عوامل بر اهمیت نقش فعال والدین تاکید میکند؛ نقش در آموزش فرزندان و حفظ روابط قوی و مثبت با مدرسه.
مشارکت والدین نه تنها روحیه، نگرش و پیشرفت تحصیلی کودک را در تمام زمینههای موضوعی بهبود میبخشد و شکل میدهد، بلکه رفتار و نگرشهای اجتماعی قابل قبولتری را نیز ترویج میکند. در تمام این راهها، مشارکت خانواده در آموزش به کودکان کمک میکند تا به اعضای مولد و مسئولیتپذیری در جامعه تبدیل شوند. مشارکت در خانه شامل هرگونه تأثیر والدین بر کودک است که به نتایج تحصیلی کودک کمک می کند، اما در خارج از مؤسسه آموزشی اتفاق می افتد (به عنوان مثال، گفتگوی خانگی در مورد مطالب مدرسه یا بازدید از یک موزه).
تأثیر محیط خانه و خانواده بر عملکرد مدرسه مدتهاست که نادیده گرفته شده است. محققان دریافتهاند که مشارکت داوطلبانه والدین باعث افزایش اعتماد به نفس آنان، و اعتماد والدین/مراقبان به مدرسه میشود. مشارکت والدین اشکال مختلفی دارد و بنابراین اندازهگیری اثربخشی و تأثیر آنها دشوار است. تحقیق نشان میدهد که کار گروهی والدین و معلم میتواند منجر به نتایج آموزشی و سلامتی موفقتر و همچنین تصویر اجتماعی قابل قبولتری در رشد شناختی، عاطفی و اجتماعی شود.
یکی از انواع مشارکت، کمک والدین به تکالیف فرزندانشان است که یکی از مهمترین بخشهای مشارکت به شمار میرود. تحقیقات زیادی در مورد تأثیر مشارکت والدین بر نتایج مدرسه کودکان، بهویژه در مورد کمک والدین در انجام تکالیف انجام شده است. تکالیف میتواند ابزار قدرتمندی باشد که به والدین و سایر بزرگسالان کمک میکند بدانند کودک چه چیزی میآموزد و یا دلیلی برای بحث در مورد اتفاقات مدرسه باشد. همچنین فرصتهایی را برای تعاملات مهم بین مدارس، خانوادهها و دانشآموزان ایجاد میکند. کمک والدین به فرزندان خود در انجام تکالیف میتواند به عملکرد بهتر کودکان کمک کند و نتایج دانشآموزان را تحت تأثیر قرار دهد. فعالیتها و همکاری والدین در تکالیف فرزندانشان، فرصتهایی را برای کودکان فراهم میکند تا الگوهای والدین خود (نگرشها، دانش و مهارتهای مرتبط با یادگیری) را مشاهده کنند و از آنها بیاموزند، در مورد عملکرد و تواناییهای شخصی تقویت و بازخورد دریافت کنند و در یادگیری مشارکت کنند.
عمدتاً در مقوله مشارکت در انجام تکالیف، والدین به پنج شکل مختلف ظاهر میشوند: والدین بیزار، والدین جاهطلب، والدین شریک، والدین پاسخگو و والدین شبکهای.
-والد بیزار: والد “بیزار” کسی است که ترجیح میدهد وظایف آموزشی را به مدرسه بسپارد و اساساً این نوع والدین میخواهند بار و مسئولیت را از دوش خود بردارند. از نظر آنان این معلم است که باید تکالیف را تعیین و بررسی کند. اگر کودک تکالیف را کامل نکند، مسئولیت آن با معلم است. احتمالاً پشت این نگرش، کمبود وقت و فقدان شایستگی از سوی والدین وجود دارد. این نوع از والدین شاید به دلیل تواناییهایشان، نمیتوانند از فرزندانشان بیش از آنچه در مدرسه به دست آورده اند توقع داشته باشند. از نظر آنان آنچه در مدرسه انجام می شود مؤثرتر است و یادگیری باید در آنجا انجام شود. این نوع والدین از میزان تکالیف، حجم کاری کودکان، میزان مطالب آموخته شده، اهمیت موضوعات خاص و تکالیفی که دریافت می کنند ناراضی هستند. آنها معلم را مسئول این امر میدانند و بهطور جدی از عملکرد معلم نیز انتقاد میکنند.
-والدین جاه طلب: والدین “جاه طلب” پیشرفت تحصیلی کودک را در اولویت قرار میدهند و بنابراین میتوانند کارهای بیشتری را که باید توسط کودک انجام شود، بر عهده بگیرند، یا اینکه علاوه بر تکالیف، کارهای بیشتری را به کودک بسپارند. در این صورت نمیتوان گفت که این امر در درازمدت چقدر برای کودک مفید است، اما بهطور مشخص زندگی مدرسه و معلم را آسان میکند. احتمالاً این والدین بهعنوان دانش آموز نیز بسیار سختکوش بودهاند و الگویی که از والدین خود اتخاذ کردهاند این است که تا جایی که میتوانند به فرزندانشان کمک کنند، از جمله در انجام تکالیف. در بسیاری از موارد، کمک در انجام تکالیف، به انجام تکالیف به جای کودک تبدیل میشود که به نظر میرسد بهطور موقت راه حل خوبی باشد، زیرا کودک در مدرسه نمره بد نمیگیرد، مشکل سریعتر حل میشود و غیره. اما کودک چیز زیادی از آن یاد نمیگیرد. اگرچه دخالت والدین به معنای واقعی کلمه اتفاق میافتد، اما لزوماً به گونهای نیست که کودک را در درازمدت به طور مؤثر رشد دهد. این نوع از والدین تکالیف اضافی را در خانه آماده میکنند و انواع ابزارهای یادگیری را میخرند تا به فرزندشان کمک کنند یا حتی بیشتر پیشرفت کند. در واقع، آنها کل فرآیند یادگیری کودک را در مدرسه و خانه پیگیری میکنند و همه چیزهایی را که مربوط به مدرسه است میدانند. همچنین مواردی وجود دارد که مادران شغل خود را رها کردهاند یا از مرخصی زایمان به سر کار بازنگشتهاند تا بتوانند به فرزندان خود آموزش دهند. این والدین هر کاری که میتوانند برای حمایت از فرزندان خود انجام میدهند، فداکاریهای زیادی انجام میدهند تا بتوانند به طور کامل از فرزندان خود حمایت کنند. آنها کاملاً تابع مدرسه و معلم هستند و به هر درخواست و خواستهای گوش میدهند و برای برآورده کردن آن تلاش میکنند. آنها اغلب بیش از حد درگیر زندگی مدرسه و وظایف کودک میشوند و اگر چیزی در مورد تکالیف نفهمند، دائماً به دنبال معلم میگردند. این نوع والدین متقاعد شدهاند که کمک والدین طبیعی است و فرزندشان تنها زمانی پیشرفت میکند که دائماً در کنار آنها بنشینند و نظارت کنند.
-والد شریک: والد شریک تکالیف را به کودک واگذار میکند، اما در صورت نیاز کمک میکند. این والد در فرآیند یادگیری فرزندشان حضور دارد، اما نقش فعالی ندارد. او معتقد است که معلم مسئولیت آموزش کودک را بر عهده دارد و فقط زمانی که شرایط اقتضا کند، یا به درخواست معلم، بیشتر درگیر میشود.
-والدین پاسخگو: والدین پاسخگو، همانند والدین شریک یادگیری را به کودک واگذار میکنند، با این تفاوت که از کودک میخواهند مسئولیت کار انجام شده را بر عهده بگیرد. این نوع والدین نه تنها مسئولیت پاسخگویی دانشآموز را به معلم واگذار نمیکنند، بلکه یادگیری را به صراحت به کودک واگذار میکنند. نقش آنان شامل بررسی و بررسی تکالیف کودک و پرسیدن سؤالات در مورد مطالب آموخته شده است. این تیپ والدین سعی میکنند نقش کنترل کننده و پرورش دهنده را حفظ کنند.
-والدین شبکهای: والدین شبکهای گروهی متمایز هستند؛ والدینی که نمیتوانند کمک کنند، اما میدانند که نمیتوانند انتظار بیشتری از معلم داشته باشند. به همین دلیل، آنها به دریافت کمک خارجی روی آورده و یا آن را مهم میدانند و بسته به وضعیت مالی خود از آن استفاده میکنند. والدین در موقعیتهای مالی پایینتر نیز میدانند که در آموزش فرزندانشان به آنها نیاز است، اما نمیتوانند دروس خصوصی، برنامههای بعد از مدرسه و دورههای تخصصی را برای فرزندشان فراهم کنند و بنابراین از همسایه ها، اقوام و دوستان کمک میخواهند.
وقتی کودک کوچکتر است، در کلاس اول یا دوم، مشارکت فعال والدین بسیار فشردهتر است. والدینی که خود را در صلاحیت کمک نمیدانند نیز در کمکرسانی فعالترند. با رشد کودک، شکل مشارکت والدین در تکالیف نیز تغییر میکند یا در بسیاری از موارد غایب میشود. در کلاس پنجم یا بعد از آن، والدین تمایل دارند بیشتر از نوع مسئولیتپذیری باشند یا تکالیف را بهطور کامل به کودک بسپارند. بیشتر والدین دیگر قادر به کمک به مطالب مورد مطالعه نیستند، اما صحبت در مورد زندگی مدرسهای کودک، بحث در مورد مشکلاتی که پیش میآید، یا گوش دادن به مشکلات کودک و یافتن راه حل ها با هم میتواند همچنان بخشی از مشارکت والدین باشد.
اینکه والدین جزو کدام گروه باشند میتواند بر نحوه تعامل با مدرسه و نیز موفقیت تحصیلی کودک تاثیرگذار باشد. همانگونه که گفته شد، ویژگی اصلی نوع والدین “بیزار” این است که ترجیح میدهد وظایف آموزشی را به مدرسه بسپارد. احتمالاً این نوع درگیر شدن در فعالیتهای مدرسه سختترین است، زیرا آنها نقشی برای خود در زندگی مدرسهای و تحصیلی فرزند خود نمیبینند و بین آنها و معلم فاصله وجود دارد. آنها همیشه شخص دیگری را مسئول میدانند، از شخص دیگری انتظار کمک دارند و اغلب برای خود متاسف هستند و نقش یک قربانی را بر عهده میگیرند.
والدین “جاه طلب” پیشرفت تحصیلی کودک را در اولویت قرار میدهند و هر کاری که ممکن است برای آن انجام میدهند، گاهی اوقات بیش از حد لازم درگیر وظایف کودک میشوند و حتی کارهای کودک را خودشان حل میکنند تا نمره بهتری کسب کند. این میتواند از نظر مشارکت در مدرسه بسیار سودمند باشد، اما ممکن است لزوماً از نظر آموزش مستقل بودن و توانایی کنار آمدن با وظایف به کودک مفید نباشد.
ویژگی اصلی والدین “شریک” این است که تکالیف را به کودک واگذار میکند، اما در مواقع لزوم کمک میکند و وقتی کودک سؤالی دارد یا نیاز به کمک دارد همیشه در دسترس اوست. شاید اگر معلم گامهای درستی را بردارد تا از رابطه معمولی زیردست و مافوق خارج شود، تعامل با این نوع والدین آسانترین است. این گروه از والدین خوشحال میشوند که اگر معلم از آنها خواسته باشد، یا کودک از آنها بخواهد، به او کمک کرده و در کار او مشارکت کنند.
والدین “مسئول” یادگیری را به کودک واگذار میکنند، وظیفه آنان این است که تکالیف کودک را بررسی و مرور کنند و مطالب آموخته شده را زیر سوال ببرند. این شکل از مشارکت کامل نیست، بلکه محدود به نظم و مسئولیتپذیری است.
والدین گشبکهای” که اگرچه به دلایل خاصی نمیتوانند به کودکان در تحصیل کمک کنند، اما از بیرون کمک میکنند تا فرزندانشان عقب نمانند. حتی والدینی که خود را قادر به کمک معنادار به تحصیل و زندگی فرزندانشان نمیدانند و تا حدودی گوشهگیرتر هستند و خروج از رابطه نامتقارن والدین و معلم را دشوار میدانند، احتمالاً میتوانند در سطوحی درگیر شوند. والدینی از این گروه که در وضعیت مالی بهتری قرار دارند و میتوانند هزینه دروس خصوصی و کارگاههای آموزشی را برای فرزندان خود بپردازند، به احتمال زیاد بیشتر مایل به ارتباط با معلم و درگیر شدن در زندگی مدرسه هستند.