این بار جشن خودکار!
پروین بابایی
سی چهل سال پیش وقتی دانش آموز بودم امور فوق برنامه مدرسه بسیار فراتر از مراسمات روزمره مردم بود- بماند که آن روزها مردم هنوز اینقدر دچار کجروی نشده بودند و سادگی و اخلاقمداری رویه قاطبه جامعه بود. باری! آن روزها آنچه که به عنوان امور فوق برنامه در مدارس رواج داشت عبارت بود از نمایش فیلم برای بچهها، اجرای تئاتر توسط گروههای دانشآموزی یا سایر گروههای تئاتری که از بیرون به مدرسه دعوت میشدند، تشکیل گروههای سرود بهصورت داوطلبانه و اجرای سرود در مراسم مختلف، و اجرای تواشیح و قرائت قرآن. گاهی هم مسابقات و برنامههای ورزشی و یا برنامههایی که قالب جُنگ داشتند به مناسبتهای مختلف برگزار میشدند.
حتی یادم میآید بعضی از دانشآموزان مقاله مینوشتند و در مراسمها برای بچهها میخواندند. هر چه بود و با همه امکانات ناچیزش، شأن مدرسه و رسالت آن رعایت میشد. مدرسه همیشه جایی بهتر برای آموختن بود و الگوهای رفتار و کردارِ اگر نگوییم بینقص، اما فضیلت مدارانهای در اختیار دانشآموزان قرار میداد.
بسیاری از ماها با الگو گرفتن از معلمانی فرهیخته، به کتاب خواندن علاقهمند شدیم و یا هنری را در خود شکوفا کردیم. امروز اما از این برنامهها در مدارس خبری نیست، مگر بصورت متفرقه در مدارس خصوصی که آن هم با تردید می توان گفت از نظر کیفیت به پای آنچه در روزگار گذشته و بصورت خودجوش و با عشق و علاقه اجرا میشد برسد.
در آن روزگار نظام آموزش و پرورش با تمام معایبش به واقع در مسیر پرورش و تربیت گام برمیداشت. امروزه اما مرتباً شاهد اتفاقات بدیعی در مدارس هستیم که به هیچ طریقی نمیتوان هضمشان نمود؛ هر روز یک مراسم و یک داستان جدید که هدفی جز ترویج روزمرگی و بیهودگی و هزینه تراشی ندارند. در شرح مصیبت نامه هر یک از این برنامهها میتوان ساعتها سخن گفت و ابراز تاسف کرد، چرا که از سویی باعث تنزل شأن سیستم آموزش و پرورش میشوند و از دیگر سو سودی به حال هیچکس جز بازار مصرف ندارند.
یکی از این مراسمهای جدید، “جشن خودکار” است که به مناسبت خودکار به دست گرفتن دانشآموزان پایه سوم ابتدایی در برخی مدارس برگزار میشود. البته نمیتوان انگشت اتهام را در این مورد مستقیم به سوی مدارس و آموزش و پرورش گرفت، چرا که برگزاری هرگونه مراسمی که در آن به اجبار هزینهای به اولیا تحمیل شود غیر مجاز اعلام شده است، اما از طرفی اداره آموزش و پرورش در این مورد اختیار را به اولیا داده است تا در صورت تمایل، و به اختیار خود مراسماتی از این قبیل را برگزار کنند.
در اینجا لازم است توجه داشته باشیم که سیستم مد و مصرف در تمام ارکان و بخشهای جامعه نفوذ کرده است و هدف برگزاری این جشنها صرفاً ایجاد بهانهای برای شادی کودکان نیست. بعلاوه در پس هر مراسمی از این دست، باید محتوا و معنایی نهفته باشد. آیا نوشتن با خودکار دوران گذار مهمی در زندگی دانش آموز است؟ آیا با این اتفاق تحول مهمی در او ایجاد میشود؟
آیا یک کار صعب و سخت است که با انجام آن توانایی خاصی در وی شکوفا شود؟ آیا نوشتن با خودکار دشوارتر از مداد است که همچون یک کار قهرمانانه با آن برخورد شود؟ بسیاری از بچهها بسیار پیشتر از پایه سوم دبستان خودکار به دست میگیرند و خودکار هم لوازم تحریری است مثل مداد و مدادرنگی و بقیه نوشت افزارها.
برخی از افراد مسئول در آموزش و پرورش میگویند اجرای تحمیلی و اجباری بسیاری مراسمات در مدارس غیر مجاز است، مگر اینکه اولیا اصرار به برگزاری آن داشته باشند که در این صورت اداره مقابلهای با این موضوع نمیکند، چون واقعا توانایی مقابله در برابر خواستههای ولو نامعقول برخی از والدین را ندارد. اما آیا این بهانه موجهی میتواند باشد؟
انفعال مدارس در برابر خواستههای تعدادی اندک آیا شانه خالی کردن از زیر بار مسئولیت نیست؟ آیا آموزش و پرورش نمیتواند امور فوق برنامهای که متناسب با منزلت جایگاه خود تدارک ببیند که نیاز به هزینهای هم ندارند و از طرفی دارای محتوای پرورشی و تربیتی ارزشمندتری هستند؟ آیا مدارس هم با انداختن توپ در زمین اولیا تماماً تسلیم هجمه مد، مصرف گرایی و امور نازل و بیمحتوا شدهاند؟