تعلیم هنر از کلاس درس تا صحنه زندگی
هویت هر شغلی در به انجام رساندن رسالت آن حرفه گنجیده، همچنان که رسالت هر انسان، پاسداری از مقام انسانیت است. مریم رحیمیپور هنرمند جوانی است که زندگی هنری خود را محدود به خلق آثار هنری محدود نکرده و با تعلیم و آموزش به کودکان و بزرگسالان، در خلق هنرمندان جدید، کمک دست پروردگار شده است. در مصاحبهای که با وی داشتیم بیشتر با شخصیت هنری و دغدغههای فردی و فرهنگی او آشنا شدیم که شما را به مطالعه آن دعوت می کنیم.
خانم رحیمی از ورودتان به حیطه هنر بفرمایید:
من متولد سال ۷۰ هستم و هنر را از ۱۳ سالگی و با کاریکاتور شروع کردم. از ۱۸ سالگی تدریس را با آموزش کودکان شروع کردم و الان ۱۵ سال هست که به کودکان و بزرگسالان آموزش میدهم. از کودکی نقاشی میکردم اما فعالیت حرفهایام را به صورت اتفاقی و از کلاسهای آقای بقال اصغری شروع کردم. با توجه به شناختی که از ایشان داشتم وقتی فهمیدم کلاس کاریکاتور برگزار میکنند در کلاسشان ثبت نام کردم. شناخت خاصی از کاریکاتور نداشتم اما دوست داشتم پای صحبتهای ایشان بنشینم. در آن سالها کاریکاتور هنر جدیدی بود کمتر کسی آن را میشناخت. خانوادهام هم احساس میکردند آینده خاصی ندارد و مدام تاکید میکردند که بعد از اتمام ترم، ادامه ندهم. من هم در همان عالم کودکی با خودم میگفتم النگویم را میفروشم و خودم شهریه کلاسم را میدهم. اما اتفاق بسیار جالبی افتاد. من معتقدم همهی آدمها در این دنیا مسیری دارند و هیچکس نمیتواند جای دیگری را بگیرد. قبل از اینکه ترم تمام بشود، یک روز تلفن خانه زنگ خورد. یک آقایی از شیراز زنگ زده بود و گفت خانم مریم رحیمی، نفر دوم کشوری شده است. آقای بقال اصغری بدون اینکه خودم اطلاع داشته باشم اثرم را به جشنواره فرستاده بود و من برگزیده شده بودم. بلیط فرستادند و هتل رزرو کردند. با پدرم به شیراز رفتیم و لحظات بسیار لذتبخشی را تجربه کردیم. این اتفاق باعث شد خانواده هم مطمئن شوند که مسیر خوبی انتخاب کردهام. بعد از آن هر وقت من خسته یا بیانگیزه میشدم پدر تشویق می کرد که نه تو باید ادامه بدهی و من ماندگار شدم. بعد از ازدواج هم همسرم همیشه حامی و همراهم بود و من توانستم مسیر هنریام را بدون وقفه ادامه بدهم. جا دارد از حمایتهای پدر، مادر و همسرم تشکر کنم.
تحصیلات آکادمیک را هم در همین رشته ادامه دادید؟
بله. البته اول به سراغ روانشناسی رفتم اما بعد انصراف دادم و به رشته نقاشی رفتم و مقطع کارشناسی را در این رشته تحصیل کردم. در حال حاضر هم دانشجوی کارشناسی ارشد پژوهش هنر هستم.
هنرجویان شما در چه محدودهی سنی هستند؟
از ۲ ساله تا ۸۰ ساله شاگرد دارم. بعضی از بچهها را از ۲ سالگی قبول میکنیم البته تا ۵ سالگی کلاس جنبه آموزش ندارد و صرفا هدف حضور در محیط هنری مداد دست گرفتن، شناخت رنگها و اشکال است. از ۱۱ سالگی به بعد به تدریج بچهها در چهارچوب قرار میگیرند. برخی از هنرجویان هم هستند که بازنشسته هستند و الان که یک تایم آزاد پیدا کرده اند به سراغ فعالیت هنری آمده اند. میگویند چند سال منتظر بودهاند تا بازنشسته بشوند و بتوانند چند ساعتی به خودشان اختصاص بدهند.
چه چیزی انسانها را به سمت آموزش هنرهای مختلف وامیدارد؟
این به جهت قدرت خلقی است که در نهاد تمام انسان ها هست و تمایل دارد لذت آفرینش را تجربه کند. زیبایی شناسی و هنردوستی در نهاد همه ما هست. یک انسان هر قدر هم از عالم هنر دور باشد از دیدن اثر هنرمندانه سر ذوق می آید. قدرت خلق در نهاد همه هست مهم این است که استعداد کشف شود و به صورت متمرکز در آن مهارت کسب شود. نکته مهم این است که فرد باید در مسیر صحیح قرار بگیرد. من همیشه در کلاسهای کودکان دقت میکنم که مبادا رفتاری از من سربزند که یکی از بچهها دلزده بشود یا از مسیر خارج شود. افراد با دغدغهها و هدفهای مختلف به سراغ هنر میآیند، معلم باید به نحوی با همه مدارا کند.
هنر چیزی است که باید زمان زیادی را پایش صرف کرد. صبوری کرد، از غرور و بلندپروازی و شتابزدگی پرهیز کرد تا به نتیجه مطلوب رسید.
سنگ بنای این تعهدی که نسبت به هنرجویان تان دارید احتمالا نتیجه روزهایی است که خودتان در نقش هنرجو تحت آموزش استادی چون آقای بقال اصغری بودید؟
بله ایشان علاوه بر هنر، نقش مهمی در آموزش مهارت زندگی و خودشناسی ما داشتند. حتی همین الان هم دچار چالشی در زندگی باشم، سعی میکنم آموزههای ایشان را به یاد بیاورم و از آن استفاده کنم. در زمانی که شخصیت من در حال شکلگیری بود خدا ایشان را در مسیر زندگی من قرار داد و روح من را پروراند و مسیر زندگی مرا تغییر داد. با داستان های آموزندهای که تعریف میکرد ما را با مفاهیم مهم انسانی آشنا میکرد.
در مورد جایگاه هنری تبریز چه نظری دارید؟
تبریز پتانسیل بالایی دارد و اگر تعامل هنری وجود داشته باشد، شرایط بسیار بهتر میشود. شرایط شهرهای دیگر بهتر از تبریز است. اینجا ارتباط هنری بین هنرمندان کم است و یا همراه با برخی حاشیههایی است که به هنر شهر ضربه میزند. از طرفی برنامه های هنری در تبریز کم است، گالریها خیلی کم هستند و گالری رایگان نداریم. حمایت خاصی نیست و همه افراد شخصی کار می کنند. بستر فرهنگی در تبریز خیلی کم است و محدودیت بسیار است.
به نظر شما هوش مصنوعی میتواند به کار هنرمندان لطمه بزند؟
هوش مصنوعی کمی ترسناک است، اما به نظرم نمیتواند تهدیدی برای هنر باشد. هنر کار دست است. هوش مصنوعی شاید بتواند در ایده پردازی به انسان کمک کند، اما هرگز نمیتواند اثری که یک هنرمند خلق می کند را بسازد. احتمال دارد به هنر دیجیتال آسیب بزند، اما میتواند کمک کننده هم باشد. به هر حال باید صبر کرد و دید تکنولوژی به کجا می رسد.
اما مشکلی که میتوانم در مورد تکنولوژی به آن اشاره کنم بازیهای کامپیوتری است. من در آموزشگاه میبینم که بازیهای آنلاین روی شخصیت بچه ها خیلی تاثیر گذاشته و بچهها را رو به تاریکی برده. بچهها روح لطیف خودشان را از دست دادهاند. فقط دوست دارند تصاویر ترسناک و تاریک و تیره بکشند. اصلا لباسهای شاد و رنگ روشن نمی پوشند. باید والدین روی عادات و رفتارهای کودکان و نوجوانان بیشتر دقت کنند. استفاده از گوشی بازیهای کامپیوتری را محدود کنند. مثلا میبینیم کودک ۳ ساله گوشی شخصی دارد و مدام با گوشی سرگرم است. هنرجوی ۶ سالهای داشتیم که در این وضعیت بود و با کم کردن زمان استفاده از گوشی کم کم به سمت استفاده از رنگ در نقاشی روی آورد. والدین و مسئولین باید آگاه باشند برای بچه خوراک فرهنگی مناسبی تهیه و تدارک ببینند. بچه ها آینده ما هستند باید تدابیری اندیشید که این سرمایهها حفظ شود و آینده سالمی داشته باشند.
سئویل محدث