موتورسواری، حق یا ممنوعیت؟ تجربه زنان در مسیر تغییر
شاید برای آیندگان عجیب و حتی مضحک به نظر برسد اما واقعیت این است که این روزها و صدها سال پس از جنگیدن زنان برای گرفتن حقوق اجتماعیای مانند حق رأی و اشتغال و… حالا جهت استفاده از یک وسیلهی نقلیه دچار مشکل و محدودیت هستند.
در ایران امروز زنان حق موتورسواری ندارند. اما اگر بخواهیم دقیقتر موضوع را بررسی کنیم باید مطرح کرد که در قانون اساسی ایران هیچ تبصره یا قانون صریحی مبنی بر ممنوعیت موتورسواری زنان وجود ندارد و موانع موجود بیشتر به دلیل رویههای اجرایی و تفاسیر نهادهای مسئول است که به عدم صدور گواهینامه برای زنان منجر شده است. این تفاسیر مربوط به تبصره ماده ۲۰ «قانون رسیدگی به مجازات رانندگی» است که صدور گواهینامه رانندگی موتورسیکلت برای مردان را برعهده نیروی انتظامی جمهوری اسلامی ایران قرار داده است.
استفاده از واژهی «مرد» باعث شده صدور گواهینامه برای زنان محل مناقشه شود و زنانی که علاقه به استفاده از این وسیله دارند دست کم با دو مانع دست و پنجه نرم کنند. قانون و عرف جامعه و هرکدام دستاویزی برای دیگری باشد تا مقاومت در برابر تغییر عرصه را بر زنان تنگ کند.
اما تمام این قضایا باعث نشده که زنان دست روی دست بگذارند و تا روز مراد منتظر بمانند، بلکه با تکیه بر اصل حق گرفتنی است و نه دادنی، خطرات و دشواری را به جان خریده و برای تغییر تلاش میکنند.
زنان بسیاری به این رشته علاقه دارند
افسانه عظیم زاده متولد ۶۷، ده سال هست که به شغل آرایشگری مشغول است. همیشه به موتور علاقه داشته و سه سال هست که آموزش دیده و به صورت حرفهای موتورسواری میکند.
او از آزار و اذیتها ناراحت است اما اهمیتی به مشکلات نمیدهد.
«اگر گواهینامه صادر شود، فرهنگ جامعه نیز بهبود پیدا میکند چرا که زنان زیادی را میبیند که به این رشته علاقه نشان میدهند.
افسانه از روزی میگوید که موتور خرید.
«روزی که موتورم را خریدم یک استوری گذاشتم. اصلاً تصور نمیکردم تعداد زنانی که موتورسواری دوست داشته باشند زیاد باشد، اما بدون استثنا از تمام افراد واکنش مثبت گرفتم و اکثراً میگفتند که آنها هم آرزو دارند موتورسواری کنند. موتور یک وسیله نقلیه ارزان و آسان است که اگر فرهنگش جا بیفتد زنان نیز میتوانند مانند مردان برای انجام امور روزمره خود از آن استفاده کنند. چرا باید جایگاه مردان به عنوان موتورسوار پذیرفته باشد اما زنان نه.»
پلیس فکر کرد دزدم
شیوا باصحت اصل ۴۹ ساله، خانهدار و مادر سه فرزند است. او پیشتر دوچرخهسوار بود و از سال ۹۹ با مربی موتورسواری آشنا شده و به این سمت آمده است.
او خاطرهی جالبی از واکنش پلیس دارد.
«یک بار که با کلاه و لباس موتورسواری در جای خلوتی مشغول تمرین بودم مأمور پلیس به رفت و برگشتهای مکررم مشکوک شد و مرا تحت نظر گرفت. من اهمیت ندادم و ادامه دادم، جلوتر آمد و من باز هم مشغول کار خودم بودم تا اینکه بار سوم به همراه مأموران دیگر از چهار طرف به سمت من آمدند و دورم حلقه زدند.
به خاطر لباسهایم تشخیص نداده بودند زن هستم و تصور کردند دزدم و دارم کشیک میدهم. با خشونت برخورد کرد و گفت کلاهت را بردار، اینجا چه کار داری؟ وقتی که از او برای کنترل موتور فرصت خواستم و صدایم را شنید تعجب کرد و گفت مگر تو خانمی؟ گفتم بله پسرم هم آنجا ایستاده، دارم تمرین میکنم.
بعد از رفع سوءتفاهم رفتند و مشکلی برایم پیش نیامد.» او از عدم توجه جامعه و مسئولین به فعالیتهای سالم نقد دارد.
«متاسفانه به قدری که جریاناتی مثل عملهای زیبایی و امثالهم در جامعه رواج پیدا کرده، برای تفریحات سالم اهمیت نمیدهند.»
موتورسواری مرا از اضطراب رها کرده
رقیه ضربپور ۴۴ ساله است و علاقهی شدیدش به موتور و مهیا نبودن شرایط باعث شده ابتدا در قالب دوچرخهسواری به علایقش بپردازد.
«چند سال بود که دنبال کلاس و آموزش بودم ولی کسی را نمیشناختم. از هرکس پرس و جو میکردم کسی اطلاعی نداشت و میگفتند در تبریز آموزش نیست.
تا اینکه در جمع خانوادگیمان علاقهام را مطرح کردم و شوهرخواهرم خانم باغبان را به من معرفی کرد. به خاطر دارم که آن شب از ذوق و هیجان تا صبح نخوابیدم چون بالاخره به آرزوی چندین و چند سالهام خواهم رسید. آموزش دیدم و از رشتهای که به آن وارد شدم بسیار راضی هستم.
زندگیهای ما این روزها پر از استرس و دغدغه و غم و غصه است. موتورسواری باعث شده این انرژیهای منفی را تخلیه کنم روحیهام به شدت بالا برود، حتی کارهای دیگرم را نیز پرانرژیتر انجام دهم. در مورد فرهنگ جامعه هم همیشه این مقاومتها و مزاحمتها بوده.
بیست سال پیش وقتی یک زن میخواست رانندگی کند مورد واکنشهای مختلف از تعجب گرفته تا مزاحمت و ممانعت خانواده و همسر روبرو میشد، الان هم نوبت به موتور رسیده. اما وقتی اکثر مسئولیتهای خانه مثل مدرسهی بچهها، خرید خانه و کارهای اداری و غیره بر عهدهی زنان است پس باید اسباب راحتی فعالیتهای آنها هم فراهم باشد، قدردانی و حمایت شوند، نه اینکه دست و پایشان را بست.
از شوق موتور تا صبح نخوابیدم
سمیه نشانی دو فرزند دارد و دیزاینر مجالس است. او نیز سالها علاقه به موتورسواری را در دل پرورانده تا اینکه از طریق پسرعمویش با خانم باغبان و کلاسهای آموزشی آشنا شده است. او هم بعد از یافتن نام و نشانی از مربی و یافتن راه رسیدن به آرزوی دیرینهاش خواب به چشمش نمیآید تا صبح بشود و بتواند کارش را شروع کند.
طلا یا موتور، مسئله این است
اسرا باغبان همان خانم مربی است که آشنایی با او نقطهی عطف این زنان و پایان انتظارشان برای دستیابی به فعالیت رویاییشان بوده.
او سالهاست مشغول آموزش موتورسواری است و از سال ۹۵ برای گواهینامه موتورسواری زنان میکوشد. باغبان از علاقهی بیحد و حصر زنان به این رشته میگوید: «زنان و دختران با مشکلات زیادی دست و پنجه نرم میکنند اما علاقه به حدی است که همهی مشکلات را تاب میآورند.
این اشتیاق به حدی است که یکی از خانمها یک روز به من زنگ زد و گفت به بازار آمدهام طلاهایم را بفروشم که موتور بخرم.»
دغدغههای این مربی که سالها زندگیاش را صرف آموزش کرده محدود به عدم صدور گواهینامه نیست و از شهروندان میخواهد وقتی بانوی موتورسواری را در حال تردد میبینند مراعات کنند و به آنها احترام بگذارند و موجب ترس و آزار آنها نشوند.
«متأسفانه برخی افراد برای زنان موتورسوار ایجاد مزاحمت میکنند و حتی جان و امنیت آنها را به خطر میاندازند. البته نباید این برخوردها را به کل جامعه تعمیم داد.
افراد زیادی هستند که استقبال میکنند، موتورسواران زن را تشویق میکنند و حتی به دنبال فراهم کردن شرایط برای همسران و دختران خود هستند، اما به طور کلی جامعه نیاز به فرهنگسازی دارد و اگر محدودیت قانونی رفع شود، فرهنگ هم بهبود پیدا میکند.»
موتورسواری زنان را باید به رسمیت بشناسند
سیمین سلطانی متولد ۶۱، دانشآموختهی حقوق و تولیدکننده پوشاک، یکی از همین مواردی است که اخیراً مورد آزار و اذیت قرار گرفته و دچار سانحه شده است.
او روز سانحه را شرح میدهد.
«چند روز پیش صبح در یک خیابان آرام در حال تمرین بودم که یک راننده خودرویش را به موتورم نزدیک کرد، دستش را از پنجره خارج کرده و فرمان را هل داد.
من مبتدی هستم و از این کار ترسیدم و نتوانستم کنترلم را حفظ کنم، تنها کاری که کردم این بود که موتور را رها کنم، چند متر روی زمین کشیده شدم و به شدت آسیب دیدم. اما زخمها و خونریزیهایم اصلاً برایم مهم نبود، فقط یک سوال مدام در ذهنم تکرار میشد که چرا؟ دلیل این رفتار چیست.
من لباس و کلاه ایمنی داشتم و آسیبی که دیدم قابل جبران است، اما این اتفاق میتوانست به جاهای بسیار بدتری ختم شود. خواه ناخواه موتورسواری زنان روز به روز فراگیرتر میشود. باید آن را به رسمیت بشناسند و برایش قانون و چهارچوب تعریف کنند.
تجربهی هیجان
ندا لطفیزاده ۴۰ ساله و حسابدار است و به رغم مخالفت پدر، در این رشته فعالیت میکند.
«حدود دو سال هست که موتورسواری را به صورت حرفهای پیگیری میکنم. قبلاً با موتور برادرهایم تجربه داشتم.
پدرم مخالفت میکند و معتقد است موتورسواری در کل کار خطرناکی است. زن و مرد ندارد و هیچکس سوار موتور نشود، اما برادرهایم حمایتم میکنند و میگویند تجربه و هیجان است»
از صف نانوایی پا به رکاب شدم
طاهره پناه زاده ۴۲ ساله، مادر دو فرزند و خانهدار است و صف نانوایی او را به این موتور رسانده است.
«در صف نانوایی ایستاده بودم که با یک خانم همصحبت شدیم. یک خانم سنبالا به اسم خانم نوری بودند که الان هم از دوستانمان هستند. گفت به کلاس موتورسواری میرود و به من پیشنهاد داد که من هم بروم، چون قدم بلند است و برایم راحت خواهد بود.
تعجب کردم که مگر برای خانمها هم موتورسواری هست. شماره تلفن داد و سریع تماس گرفتم و هزینه را واریز کردم تا هرچه زودتر شروع کنم. انشالله تا چند روز آینده هم موتور میخرم. موتورسواری باعث شده منی که صبح زود بیدار شدن برایم سخت است، به شوق موتور زود بیدار شوم و تمرین کنم»
هشتگ موتورسواری زنان
آیسان صدیق ۳۲ سال دارد و در حوزهی ورزش فعالیت میکند. او نزدیک به یک سال هست که شروع به موتورسواری کرده و میگوید اطلاعرسانی در این حوزه بسیار ضعیف است.
«اطلاع رسانی در این زمینه بسیار کم است، مثل کلاس اسکیت و… فراگیر نیست که همه بدانند در چه مکانی آموزش داده میشود.
شاید خیلیها به موتورسواری علاقه داشته باشند اما نمیدانند باید به کجا مراجعه کنند. تنها کسانی که پیگیر هستند میتوانند پیدا کنند. من هم از طریق فضای مجازی و جستجوی هشتگ «موتورسواری زنان تبریز» خانم باغبان را پیدا کردم و از این بابت بسیار خوشحالم. مربی بسیار خوب، مهربان و دلسوزی هستند و برای همه وقت میگذارند.»
واقعیت این است که موتور چه به عنوان وسیلهی نقلیه و چه ورزش و یا تفریح، جای خود را در بین زنان باز کرده است و نمیتوان آن را از زندگی علاقمندانش حذف کرد.
موضوع آزاردهنده و مشکلساز این روزها در سطح شهر، نه موتورسواری زنان، بلکه قانونشکنی راکبان فعلی یعنی مردان و سکوت قانون در برابر آنان است. مشکلات اقتصادی، گرانی و ترافیک سنگین شهرهای بزرگ باعث شده افرادی که توان خرید خودرو را از دست دادهاند، به موتور روی بیاورند اما قانونگذار هیچ فکری برای کاستن آسیبهای آن نکرده است.
آلودگی صوتی، عبور از چراغ قرمز، تردد در پیادهرو و خط ویژهی اتوبوس، انجام حرکات نمایشی و… تخلفات حادثهبار و آزاردهندهای است که این روزها بسیار شاهد آنیم. شایستهتر آن است که به جای حذف یا ممانعت از حضور قشر خاصی از جامعه، قوانینی سازنده وضع شوند و نظارتی دقیق بر اجرای آن انجام شود تا تمامی شهروندان بتوانند از شرایط برابر و سالم بهرهمند شوند.
گزارش از سئویل محدث