نخ، سوزن، دل؛ قصه دست‌های شهناز خلیلی ایرندگانی

شهناز خلیلی ایرندگانی از آن دست زنان بی‌ادعا و بلندهمت بود که عمر خود را در آفرینش طرح‌هایی صرف کرد که ریشه در تاریخ و دل در هنر داشت. بانویی از دیار بلوچستان که جان به جان سوزن‌دوزی بخشید و خود در دل تار و پود این هنر ماندگار شد.
نخ، سوزن، دل؛ قصه دست‌های شهناز خلیلی ایرندگانی

شهناز خلیلی ایرندگانی، فرزند روستای واردان از بخش ایرندگان، در هفتم مردادماه سال ۱۳۰۹ دیده به جهان گشود. زادگاهی ساده و صمیمی، اما سرشار از رنگ و روایت، که از همان ابتدا رد پای هنر در کوچه‌های خاکی‌اش جاری بود. شهناز، دختری از دل این خاک، به مرور بدل شد به یکی از ستون‌های استوار سوزن‌دوزی بلوچ؛ هنری که پیش از آن، تنها بر لباس‌های محلی سایه داشت و با دستان او، بدل شد به نگینی درخشان در تاج هنر ایران.

او بیش از شصت سال عمر خود را به خلق نقش و نگارهایی سپرد که نه فقط هنر، که تاریخ و هویت یک قوم را با خود حمل می‌کرد. هر بخیه‌اش، واگویه‌ای بود از عشق، هر دوختش، بیانیه‌ای از اصالت. اگرچه تنها نبود و در کنار زرخاتون عظیمی و مهتاب نوروزی، سه‌گانه‌ای بی‌تکرار از دوران طلایی سوزن‌دوزی بلوچ را ساختند، اما رد دست‌هایش بر سوزن و پارچه، ویژگی‌های منحصربه‌فرد خود را داشت.

از سال ۱۳۵۸ تا ۱۳۷۷ به عنوان استادکار سوزن‌دوزی با سازمان صنایع‌دستی سیستان و بلوچستان همکاری داشت. شاگردانی پرورش داد، نه برای تکرار، بلکه برای امتداد. از دل خانه‌ای ساده، هنرمندانی برخاستند که آموختند چگونه با دستان خود، داستان‌های نیاکان‌شان را بر پارچه بنشانند. مهارت، صبوری، نبوغ و دلسوزی، از او مادری برای هنر سوزن‌دوزی ایران ساخته بود؛ لقبی که شایسته‌اش بود و مردمان دیار او، با احترام بر زبان می‌آوردند.

دست‌ساخته‌هایش نه‌تنها در نمایشگاه‌ها و مراسم مختلف در ایران و جهان به نمایش درآمدند، بلکه نشان اصالت یونسکو را نیز دریافت کردند؛ نشانی بر جهانی بودن هنر او، بی‌آنکه پایش از خاک زادگاهش دور شده باشد.

با این‌همه، زندگی‌اش بی‌گلایه نبود. سال‌ها برای دریافت حقوقی اندک و بیمه‌ای ساده در پیچ‌و‌خم ادارات سرگردان ماند. او، با همه شکوهش، همچنان غریب ماند در میان ما.

شهناز خلیلی‌ایرندگانی در ۲۸ شهریور ۱۳۹۶ چشم از جهان فروبست، اما چشم‌اندازهایی که با نخ و سوزن در دل پارچه خلق کرد، هنوز باقی‌ است. امروز که سال‌ها از رفتنش گذشته، صدای آرامش در هر بخیه لباس بلوچی شنیده می‌شود و نگاه مهربانش در دست‌های هنرمند نسل تازه جریان دارد.

در گوشه‌ای از خاک ایرندگان، در آرامگاهی ساده، بانویی آرمیده است که هزاران طرح از جانش برآمد، اما خود آرام و بی‌ادعا، به خانه ابدی‌اش بازگشت. نامش مانده و خواهد ماند، بر تار و پود لباس‌هایی که به رنگ و نقش بلوچستان مزین‌اند.

پیام آذربایجان

در facebook به اشتراک بگذارید
در twitter به اشتراک بگذارید
در telegram به اشتراک بگذارید
در whatsapp به اشتراک بگذارید
در print به اشتراک بگذارید

لینک کوتاه خبر:

https://payamazarbayjan.ir/?p=13223

نظر خود را وارد کنید

آدرس ایمیل شما در دسترس عموم قرار نمیگیرد.

پربحث ترین ها

تصویر روز:

هیچ محتوایی موجود نیست

پیشنهادی: