این یادداشت را با احترام و قدردانی نسبت به تلاشها و زحمات همه بزرگان و پیشکسوتان عرصه مدیریت شهری مینویسم؛ با این امید که طرح این دیدگاهها راه را برای نقدی اندیشمندانه و گفتوگویی سازنده هموارتر کند.
در بستر کنونی مدیریت شهری، که با برخی شرایط اجتماعی اثرگذار بر اعتماد مواجه است، آنچه بیش از هر چیز میتواند مسیر مدیریت شهری را روشن کند، تقویت پایبندی به اخلاق حرفهای است. اخلاق حرفهای فقط مجموعهای از توصیههای اخلاقی نیست، بلکه ستون فقرات تصمیمگیری در شهر است؛ یعنی صداقت، شفافیت، عدالت، مسئولیتپذیری و صحت عمل در همه ابعاد اجرایی و مدیریتی که باید در تاروپود هر برنامهریزی شهری نهادینه شود و بدون این اصول، بهترین طرحهای شهری نیز با شکست مواجه خواهند شد.
منظور از اخلاق، اخلاق حرفهای و میثاق سازمانی است، نه اخلاق شخصی. عدم پایبندی به اخلاق حرفهای موجب کاهش کیفیت، نقض اهداف و آسیب به مصالح عمومی میشود و نبود دستورالعملهای اخلاقی مشخص در شهرداریها نیز منجر به تصمیمگیریهای غیرشفاف و کاهش مشارکت شهروندان میگردد؛ و این یعنی ما به تحولی درونی در سازمانهای شهری نیازمندیم.
در این راستا، کنش حرفهای باید بر چهار پایه استوار باشد:
۱ـ “منش” که به قلمرو اخلاق و وجدان متصل است،
۲ـ “دانش” که به قلمرو آگاهی سرزمینی اجتماعی و فرهنگی مربوط می شود،
۳ـ “بینش”یا آینده نگری و مسئولیت داشتن در برابر اقدامات روزانه که بیشترین توجه به منفعت عمومی نسبت دارد،
۴ـ “روش” که ترکیبی از منش و دانش و بینش برای اقدام و عمل است،
و مدیری که به این ویژگیها متصف باشد، پایان دوره مسئولیتش برای شهر یک خسران خواهد بود. سست بودن هر یک از این پایهها، کنش حرفهای را دچار مخاطره کرده و موجب انحراف از مسیر حرفهای میشود؛ چه در مقام مدیر شهری و چه معمار یا شهرساز.
با چنین نگاهی، مدیر شهری یا شهردار هر روز باید از خود بپرسد:
- آیا به اندازه کافی میدانم؟ (علم دارم)
- آیا آینده را در هنگام تصمیم گیری ها و اقدام در نظر گرفته ام؟
- هر تصمیم گیری و اقدام من کدام منفعت اجتماعی یا کدام کیفیت زیستی شهر را تامین می کند؟
این پرسشها امروز باید در مقیاس اجتماعی مطرح شوند و مدیران شهری پاسخ آنها را شفاف و در منظر عمومی بیان کنند.
در کنار صداقت و شفافیت، نقد و گفتوگوی آزاد نیز بخش جداییناپذیر اخلاق حرفهای است. هر نقدی در بستر چارچوبها، دیدگاهها و محدودیتهای خواسته و ناخواسته شکل میگیرد و در فضایی یکطرفه امکان حضور و پاسخگویی وجود ندارد. شهری که در آن نقد دلسوزانه جریان داشته باشد، زندهتر و آگاهتر است. در این راستا، گفتوگوی میان مدیران، کارشناسان و شهروندان باید فرصتی برای یادگیری جمعی باشد، نه میدان دفاع از مواضع شخصی. احترام به نقد و پذیرش خطا، نشانه پختگی حرفهای و بلوغ نهادی است.
در نهایت، مدیریت شهری زمانی بر معیارهای حرفهای استوار میشود که منافع عمومی بر منافع شخصی یا سیاسی ارجحیت یابد. چراکه تصمیمهایی که بر پایه عدالت فضایی، شفافیت و پاسخگویی اتخاذ میشوند، نهتنها مشروعیت دارند، بلکه در حافظه جمعی شهر نیز ماندگار خواهند شد.
برای نهادینهسازی اخلاق حرفهای در مدیریت شهری چند گام ضروری است؛ از جمله تدوین دستورالعملهایی مبتنی بر کنش حرفهای برای مدیران شهری، آموزش مستمر کارکنان شهرداریها در زمینه مسئولیت اجتماعی، ایجاد نهادهای نظارتی مستقل و تقویت مشارکت واقعی مردم در تصمیمسازیها، تا اعتماد عمومی از یک آرزو به یک واقعیت تبدیل شود.
یادداشت از هانیه یوسفی شهیر- پژوهشگر حوزه شهری
