در کنج دنیای آرام و دوستداشتنی روستاها، زنان، توانمند و پرتلاش، هنوز هم ستون اصلی اقتصاد محلی و زندگی خانوادگیاند؛ اما پشتوانه اجتماعی آنها، سالهاست میان دغدغههای روزمره و سختیهای کار، کمتر به چشم آمده است. با راهاندازی طرح “بیمه اجتماعی زنان روستایی و عشایری” بخشی از این غفلت جبران شد، اما کافی و بینقص نیست.
امروز زنان روستایی میتوانند با پرداخت حق بیمهای اندک، امیدوار باشند در روزگار سالمندی، دستشان از حداقل مستمری کوتاه نخواهد ماند. نظام بیمه فعلی به آنها امکان میدهد حتی اگر روزی توان کار کردن را از دست دادند، یا چرخ زندگیشان در غیاب نانآور از حرکت ایستاد، درآمد ماهانهای داشته باشند؛ مزیتی که هنوز بسیاری از زنان شهری هم از آن محروماند.
بیمه بازنشستگی، پوشش ازکارافتادگی، دریافت مستمری برای بازماندگان، سرویس سلامت و حتی وامهای خرد برای کارآفرینی، بخشی از خدماتیست که امروز در قالب صندوق بیمه اجتماعی کشاورزان، روستاییان و عشایر به زنان ارائه میشود. سهم قابلتوجه دولت در تامین حق بیمه، کمک میکند حتی کمدرآمدترین زنان روستا نیز به این پشتوانه دست یابند.
با این همه، نمیتوان از محدودیتهای جدی هم چشم پوشید. رقم مستمری و مستمری فوت، اغلب کفاف یک زندگی مستقل را نمیدهد و بیمه درمان روستایی، بیشتر به خدمات اولیه پزشکی در مراکز بهداشت روستا محدود میشود. هنوز هم مناطق دورافتادهای هستند که زنانشان حتی از وجود چنین بیمهای بیخبرند یا دسترسیشان به این حمایتها دشوار است.
ضعف اطلاعرسانی، نبود بیمه تکمیلی و کافی نبودن سبد خدمات بیمهای، عملاً بخش مهمی از آرمان توانمندسازی زنان روستایی را در حد یک آرزوی اجتماعی نگه داشته است.
با وجود این چالشها، تجربه ساده و انسانیِ بیمهشدن برای بسیاری از زنان روستایی، آغاز یک حس امنیت است؛ حسی که معنایش “امید به فردا”ست. وقت آن رسیده که سهم زنان روستا از آینده، نه فقط در گندمزار و دامداری، بلکه در عرصه سلامت و امنیت اجتماعی هم جدیتر دیده شود.
به قلم: پروین بابایی