امروزه «هنر-کنشگری» به عنوان ترکیبی از هنر و فعالیت اجتماعی، نقشی مهم در آگاهسازی و دگرگونی اجتماعی دارد. این شیوه بر این باور استوار است که هنر، تنها ابزاری برای بیان احساس یا زیبایی نیست، بلکه میتواند به تقویت فرایندهای شناختی و آگاهی جمعی کمک کند. هنرگرایی طیفی وسیع را پوشش میدهد؛ از نقد و اعتراض، تا اقداماتی که به نتایج عملی و ملموس منجر میشوند.
در این میان، مسائل زیستمحیطی به یکی از مهمترین دغدغههای هنر-کنشگری تبدیل شدهاند. اهمیت این موضوع بهحدی است که مرز میان علم و هنر را کاهش داده و آنها را به همکاری وامیدارد. به عنوان نمونه، «کورنلیا هسه-هونگر» که هم هنرمند است و هم دانشمند، از سال ۱۹۸۶ پس از فاجعه چرنوبیل، شروع به جمعآوری و مطالعه حشراتی کرد که در نزدیکی نیروگاههای هستهای زیست میکنند و به دلیل آلودگیهای رادیواکتیو، از نظر شکل و ساختار ظاهری (مورفولوژیکی) دچار تغییر شدهاند. او علاوه بر مطالعه علمی، این حشرات را نقاشی کرد و آثارش را به نمایش گذاشت تا اخلاق مراقبت و ضرورت حفظ محیط زیست را به مخاطبان منتقل کند.
این فعالیتهای هنری و تحقیقاتی او و دانشمندان دیگر نشان داد حتی مقدار اندکی از تشعشع میتواند به آلودگی گیاهان، اختلال در ساختار حشرات و افزایش بیماریها و تغییرات ژنتیکی منجر شود. نتایج پژوهشها و نقاشیهای هسه-هونگر اکنون در موزهها و گالریهای سراسر جهان به نمایش گذاشته میشوند و توجه زیادی را به خطرات نیروگاههای هستهای جلب کردهاند.
امروزه هنر و فرهنگ معاصر با دیدگاهی انتقادی و زیستمحیطی به مسائل اجتماعی نگاه میکنند. هنرمندان با بهرهگیری از ابزارهایی مانند ادبیات، شعر، رمان، فیلم و رسانههای تصویری، سعی میکنند مخاطب را نسبت به پیامدهای اخلاقی و فلسفی بحرانهای زیستمحیطی هوشیار کنند. برای مثال، نویسندگانی هستند که با تصویرسازی آیندهای تاریک و پرخطر، مخاطبان خود را به اندیشیدن درباره سرنوشت زمین و انسان دعوت میکنند؛ مانند رمان «افسانه خورشیدها» اثر هومرو آریجیس، یا روت اوزکی که در کتاب «سالهای گوشت من» با تلفیق داستان و علم به نقد صنعت گوشت میپردازد.
شاعران نیز به گونهای دیگر وارد این عرصه شدهاند. مثلاً الیو سینیور، شاعر فعال جامائیکایی، در مجموعه شعر «باغبانی در مناطق استوایی» از استعارههایی درباره چپاول محیط زیست، اصلاحات، شفا و بازسازی منطقه کارائیب بهره میگیرد تا پیام خود را منتقل کند.
در جهان امروز، حتی شبکههای اجتماعی نیز به بستری برای کنشگری هنری تبدیل شدهاند. کمپینهای آنلاین توانستهاند از حقوق بومیان بر منابع آب در جنوب کالیفرنیا دفاع کنند و یا توجهات جهانی را به فجایع محیطزیستی در صنعت مد مانند حادثه فروریختن ساختمان راناپلازا در بنگلادش جلب نمایند و لزوم اصلاحات پایدار در این صنعت را یادآوری کنند. همچنین نمایشگاههای زیادی با هدف واکنش به چالشهای زیستمحیطی برگزار میشوند تا هنر را به ابزار آگاهی و تغییر بدل سازند.
در نهایت، آنچه به هنرگرایی اهمیت ویژهای میبخشد، گستردگی و قدرت بینظیر آن در سراسر جهان و توانایی عمیقش برای ایجاد تحول است. همین مسئله باعث شده که در سالهای اخیر، توجه دانشگاهها و پژوهشگران به بحث هنرگرایی زیستمحیطی جلب شود و بر غنای متون علمی و آموزشی در این زمینه افزوده شود.
به قلم: پروین بابایی