به عنوان شهروندی که هر روز در خیابانهای شهر تردد میکند، بهروشنی میتوان دید که مدیریت ترافیک در بسیاری از نقاط شهر، به جای نگاه مهندسی و پایدار، رویکردی واکنشی و موقتی دارد. در روزهایی که انتظار میرود اصلاح خطکشیها، طراحی علمی مسیرها و استفاده از فناوریهای هوشمند در اولویت باشد، شاهد اجرای طرحهایی هستیم که گاه نهتنها مشکلی را حل نمیکنند، بلکه خود به منبع تازهای از ناهماهنگی و خطر بدل میشوند.
یکی از این طرحها، جدولگذاری در خیابانهای کمعرض است. در ظاهر شاید هدف از این کار نظمبخشی به تردد یا زیباسازی باشد، اما در عمل، بخش قابلتوجهی از فضای مفید معبر را از بین میبرد و پیادهروها را نیز به مسیرهای باریک و ناایمن تبدیل میکند. نتیجه آن است که عابران، ناچار به عبور از بخشهای غیرمجاز میشوند و این خود، عامل افزایش خطر تصادف و آشفتگی بیشتر در ترافیک شهری است.
از منظر فنی، ترافیک شهری تنها با موانع فیزیکی مدیریت نمیشود؛ بلکه نیازمند تحلیل داده، خطکشی اصولی، چراغهای هوشمند، و برنامهریزی علمی بر اساس حجم واقعی تردد است. در کشورهای پیشرفته، حتی رنگ و جنس آسفالت یا نحوه چیدمان مبلمان شهری بر اساس مطالعات دقیق رفتاری و ترافیکی تعیین میشود. اما در شهر ما گاهی تصمیمگیریها بدون پشتوانه مطالعاتی و بر اساس ظاهر امر انجام میگیرد.
افزون بر این، چنین تصمیمهایی اثر روانی و فرهنگی نیز دارند. وقتی شهروند حس میکند مسیرها بیمنطق طراحی شدهاند و حق عبورش نادیده گرفته میشود، تمایل او به رعایت نظم شهری کاهش مییابد. این یعنی خطای مهندسی بهطور مستقیم به بینظمی اجتماعی منجر میشود؛ موضوعی که کمتر به آن توجه میشود، اما در درازمدت اعتماد عمومی به مدیریت شهری را نیز فرسوده میکند.
مردم انتظار دارند شهرداریها با رعایت اصول فنی و با نگاه انسانی و کارشناسی، راهحلهای پایدار و مدرن برای مدیریت ترافیک ارائه دهند، نه ترفندهای کوتاهمدت که صرفاً چهره خیابان را تغییر میدهد. اصلاح خطکشیها، ساماندهی توقفهای دوبله، ایجاد پارکینگهای حاشیهای منظم، و استفاده از فناوریهای هوشمند، میتوانند بسیار مؤثرتر و کمهزینهتر از جدولگذاریهای بیمورد باشند.
در پایان، امید است مسئولان شهری با نگاهی مبتنی بر دانش و تجربه، بهجای افزودن موانع تازه به خیابانها، مسیر حرکت شهر را بازتر و امنتر کنند؛ چرا که شهر، پیش از آنکه مجموعهای از خیابانها و جدولها باشد، خانه مشترک همه ماست.
