در ستایش ترجمه متن با منشِ «بودن»
کتاب «داشتن یا بودن» اریک فروم را در دست مطالعه دارم با ترجمه اکبر تبریزی. کتابی است فلسفی، روانشناختی، اجتماعی، اما چنان یک رمان بسیار شیرین، چون سایه انسان را به دنبال خود میکشاند و چون آب بر جان، روان میشود.
دلیل این سلاست، روانی و دلچسبی را نخست در روح و اندیشهی فروم و سپس اما در قلم روان و شیوای مترجم کتاب، اکبر تبریزی مییابم و در توضیح آن از تئوری خود فروم مدد میگیرم.
فروم منش مسلط بر انسانها را به دو وجه «داشتن یا بودن» تقسیم میکند. کسانی با منش «داشتن»، هر چیزی را به دیدهی مایملک و اموری برای تصاحب مینگرند. هر چیزی اعم از علم، مدرک، مطالعه، روابط انسانی، عشق، کار، اشیا، طبیعت و…
و اما افرادی با منش «بودن»، با هستی، با امور گوناگون، مواجههای فعال، عاشقانه، مبتنی بر وحدت و شکوفایی دارند.
همانگونه که اشاره کردم، اریک فروم بسیاری از مقولات مانند کار و عشق و مطالعه و… را با دو عینک «داشتن ـ بودن» مینگرد تا چشمانداز متفاوتی که هر یک، پیش رو مینهد را بسنجد و من با همین عینک او میخواهم به مقولهای بپردازم که او نپرداخته و اسم آن را میگذارم:
۱. ترجمه متون با منشِ «داشتن» ۲. ترجمه متون با منشِ «بودن».
زمانی ترجمه، کاری سترگ تلقی میشد که هر کسی جرأت نزدیک شدن به آن را به خود نمیداد مگر معدود صاحب قلمان استخوانداری که سرشناس بودند و سحر قلمشان زبانزد عام و خاص بود.
ترجمه، آنچنان منزلتی در تاریخ تمدن اسلامی داشت که پیشرفت دانش در بلاد اسلامی، (هنگامی که اروپا در خواب قرون وسطای خود به سر میبرد) را مدیون نهضت ترجمه دانستهاند:
منظور از نهضت ترجمه، جنبش اقتباس و انتقال آثار علمی و فرهنگی تمدنهای ایران، یونان، مصر و هند به عالم اسلامی و ترجمه آنها به زبان عربی در دوره عباسیان بود.
این حال و هوا به تعبیر من، مدیون مواجههای از نوع «بودن فرومی» از سوی مترجم است با متن که در آن مترجم، علاوه بر اینکه ادیب و مسلط بر هر دو زبان است، عالمی حکیم و بصیر و عاشقیست که ابتدا جان معنی و روح اندیشهی صاحب اثر را در مییابد، چون غواصی ماهر در عمق اقیانوس اثر فرو میرود و با تمام دل و جان، تعقل و تفکر و دانش خود، با صاحب اثر، با متن، به تجربهای زیسته میرسد. روح عریان معنی را در مییابد تا بتواند پس از کندن جامهی زبان اصلیاش، جامهی زبانی دیگر را بر آن بدوزد، همچنان برازنده، با شکوه، زیبا و متناسب…
و این، نوع مواجههی مترجم است که شیرینی و لطافت گرانقدر اثری ارزشمند را پس از ترجمه نیز، همچنان محفوظ میدارد.
اما امروزه متأسفانه، بسیاری از ترجمهها ارائه میشود که حلاوت متنی بسیار ارزشمند را، به تلخی بدل میکند. چرا که مترجم، با منشِ «داشتن» به متن روی آورده، اندک دانشی از لغت و دستور زبان را با کمک نرمافزارها و هوش مصنوعی، برای ترجمه کافی میداند و بدون اینکه جان اثر را دریابد، طوطیوار به خیال خود آن را ترجمه میکند و حاصل، دلزدگی و ملالت خواننده است که گاهی حتی او را نه تنها از نویسنده، بلکه کلاً از ساحت مورد بحث نیز میرماند.
لذا میتوان گفت مترجمانی واقعی با منشِ «بودن»، قهرمانانی گمناماند که بسیار کمتر از استحقاقشان مورد عنایت و توجه و قدردانی جامعه قرار میگیرند. مردان و زنانی پرکار، بیادعا که غالباً حتی برای امرار معاششان دچار مشکلند.
دکتر نرمینه معینیان