در سالهای اخیر، بحث درباره خشونت—بهویژه خشونت علیه زنان—بیش از هر زمان دیگری در فضای عمومی دیده میشود. اما همزمان با افزایش توجه، پدیدهای دیگر نیز رشد کرده است: کالاییشدن خشونت؛ یعنی تبدیل رنج، آسیب و تجربههای تلخ انسانی به نوعی محتوا که میتواند بازدید، لایک، کامنت و درآمد ایجاد کند. این روند بهویژه در پلتفرمهایی مانند اینستاگرام، تیکتاک و شبکههای مبتنی بر الگوریتمهای ویروسسازی شدت یافته است. در چنین فضاهایی، خشونت نه بهعنوان مسئلهای ساختاری که نیازمند تحلیل، آموزش و راهحل است، بلکه بهعنوان تصویری تکاندهنده و احساسی عرضه میشود؛ تصویری که هدف اصلیاش نه آگاهیبخشی، بلکه تحریک و افزایش ماندگاری مخاطب است.
در رسانههای اجتماعی، هر چه محتوا شوکآورتر و احساسیتر باشد، سریعتر دیده میشود. این ساختار اقتصادی باعث میشود رنج شخصی به «محتوا» تبدیل شود، بدن، خون، گریه و روایتهای تکاندهنده ارزش بازاری پیدا کنند، خشونت به طور بیوقفه بازپخش شود و حساسیت عمومی کاهش یابد، و توجه از ریشههای ساختاری خشونت منحرف شود. به این معنا، بسیاری از پلتفرمهای غیررسمی ناخواسته مسیر مبارزه با خشونت را منحرف میکنند؛ آنها خشونت را پررنگ میکنند، اما لزوماً کم نمیکنند، چون هدف اصلیشان «واکنش» است نه «تغییر».
برخلاف رسانههای اجتماعی، رسانههای حرفهای مانند روزنامهها، مجلات و رسانههای مستقل بر پایه اقتصاد کلیک ساخته نشدهاند. آنها دارای سردبیر و مسئولیت حقوقی هستند، ضوابط حرفهای و اخلاقی دارند، روایتها را حقیقتسنجی میکنند و از انعکاس بیضابطه صحنههای خشونتآمیز پرهیز میکنند. هدف اصلی این رسانهها اطلاعرسانی، تحلیل ساختاری و کمک به شکلگیری فهم عمومی است، نه تحریک احساسات آنی. بنابراین رسانههای رسمی نقش مهمی در کاهش خشونت دارند. آنها میتوانند زمینههای خشونت را توضیح دهند، پیچیدگیها را روشن کنند و از تبدیل شدن خشونت به کالا جلوگیری کنند.
در دنیایی که الگوریتمها از خشونت سود میسازند، نقش رسانههای مسئولیتپذیر بیش از همیشه حیاتی است. اگر این رسانهها ضعیف شوند، میدان به دست پلتفرمهایی میافتد که از تروما و رنج انسانها محصول تولید میکنند. بنابراین، حمایت از رسانههای رسمی، چه از طریق سیاستگذاری، چه حمایت عمومی، چه تقویت زیرساختها، در واقع حمایت از جامعهای سالمتر است؛ جامعهای که خشونت را میفهمد، نه اینکه فقط مصرف میکند.
خشونت زمانی کاهش مییابد که روایتها زمینهمند شوند، تحلیل شوند نه تجاریسازی، آموزش و پیشگیری در مرکز قرار گیرد و رسانههایی تقویت شوند که رسالتشان آگاهی است، نه کسب درآمد از شوکزدگی. برای ساختن جامعهای آگاه و امن، باید میان محتوای آگاهیبخش و محتوای مصرفی تفاوت قائل شویم و پلتفرمهایی را که رنج انسانها را به کالا تبدیل میکنند، بهتر بشناسیم.
به قلم: پروین بابایی
