امروز زیبایی دیگر صرفاً امری بصری و دلپذیر نیست، بلکه به تجربهای پیچیده و چندوجهی تبدیل شده که میتواند شامل غافلگیری، شوک، ناراحتی یا حتی تأملات فلسفی باشد. هنر معاصر با به چالش کشیدن معیارهای کلاسیک، زیبایی را به پرسشی باز و گشوده بدل کرده است؛ پرسشی درباره معنا، موقعیت انسانی و رابطه ما با فناوری.
در روزگار اشباع تصویری، جایی که هزاران تصویر زیبا در هر لحظه به چشممان میرسد، زیبایی بصری دیگر ویژه نیست. هنرمندان برای مقابله با این اشباع، گاه به آثار ضدزیبا، نامتقارن و حتی ناتمام روی میآورند تا توجه ما را به تجربه زیباشناختی معنادار جلب کنند. همزمان با این روند، زیباییشناسی به سمت زیباییهای الگوریتمی و ماشینی حرکت کرده؛ آثاری که با هوش مصنوعی و دادههای دیجیتال خلق میشوند و پرسشهای تازهای درباره اصالت و درک زیبایی پیش میآورند. آیا زیبایی تنها امری انسانی است؟ آیا ماشین میتواند زیبایی را خلق یا درک کند؟ اینها سؤالات بنیادینی هستند که زیباشناسی امروز با آنها مواجه است.
همچنین در واکنش به فضای سرد و دیجیتالی، هنرمندانی به بازگشت به ماده، فرم و تجربه جسمی هنر روی آوردهاند؛ تلاشی برای بازیابی حضور انسانی و گرمای حسی در تجربه زیبایی که فناوری اغلب آن را به محو شدن تهدید میکند. افزون بر این، زیبایی امروز عرصهای برای بیان هویت، سیاست و نقد اجتماعی شده است؛ هنرهای فمینیستی، پسااستعماری، و اقلیتها زیبایی را به معنایی وسیعتر و شاملتر از دیده شدن، شنیده شدن و مقاومت تعریف میکنند.
در نهایت، زیباشناسی معاصر دیگر صرفاً قضاوتی درباره فرم نیست؛ بلکه دعوتی است به تجربهای ذهنی و چندلایه که مخاطب را به تفکر، احساس و حتی ناراحتی وا میدارد. زیبایی در عصر ما میتواند همزمان زیبا و ناخوشایند باشد؛ شاخصهای از جهان پیچیده و چندبعدی که در آن زندگی میکنیم؛ دنیایی که در آن مرز میان انسان و ماشین، واقعیت و بازنمایی، لذت و رنج به هم آمیخته شدهاند.
به قلم: پروین بابایی