وقتی متفکری، دانشمندی که عمری را در تفکر، تفحص و مطالعه به سر برده، شروع به سخن میکند و کلمات از چشمهی وجودش جوشیدن میگیرد، گاهی حتی ممکن است تپق بزند، مکث کند و گاهی موزونی کلامش اندکی از ریل خارج شود؛ چرا که سخنش فیالبداهه از درون میجوشد و قبلاً کلمهبهکلمهاش را تدوین و آماده نکرده… اینگونه سخن گفتن در متفکران اصیل و حتی دانشمندان برجسته و نامی متداول است…
کمتر اندیشمندی را میتوان یافت که تمامی سخنش از اول تا آخر، شستهرفته و از نظر ظاهر، لحن و کلام بیعیب و نقص باشد…
امروزه اما بازار کسانی گرم است که دورههای فن بیان را دیدهاند و بدون اینکه تخصصی داشته باشند، در فضای مجازی بروبیایی برای خود به هم زده، در حوزههایی که دانش معتبری ندارند، با اعتمادبهنفسی تصنعی داد سخن میدهند و احساس کارآمدی میکنند. و چون سخن به طمطراق میگویند، با عوامفریبی، عدهای را نیز جذب و به دنبال خود میکشانند…
غافل از اینکه ممارست در فن بیان، با قابلیت تولید محتوای بیان، دو فن جداگانه هستند.
مولانا داستانی دارد مبنی بر اینکه شغالی که سودای طاووس شدن در سر دارد، در خم رنگ فرو رفته، سپس از آن سر برآورده، فریاد میزند که:
نک منم طاووس علیّین شده
این سخن به معنای تقبیح مهارت و فن بیان نیست؛ این هم خود مهارتیست که میتواند قابل استفادهی گویندگان رادیو، تلویزیون، خبرنگاران، ایجادکنندگان پادکستها و حتی استادان سخنور باشد…
اما نکته در اینجاست که مردم باید بدانند هر آنکه خوب سخن میگوید، لاجرم سخنِ خوب و عالمانه نمیگوید؛ و چنانکه آموختن فن دکلمه کسی را شاعر نمیکند، آموختن فن بیان نیز کسی را عالمِ سخندان نمینماید.
امروزه جامعهی ما دچار انواع ظاهربینیها و صورتپرستیهاست. این هم یکی از جلوههای پرشمار این گرایش نامبارک است و خطر آن دارد که دادههایی سطحی را به نام علم به مردم قالب کرده، دانش را در دام صورتپرستی و سطحینگری افکند.
به قلم: دکتر نرمینه معینیان