این، وضعیت چهارراههایی است که در مناطق نسبتاً خوب شهر قرار دارند و البته از چراغ راهنمایی هم برخوردارند. حال تصور کنید سر چهارراهها، میدانها و خیابانهایی که فاقد چراغ راهنمایی هستند، اوضاع به مراتب وخیمتر است.
بنا بر آمارهای اعلامشده شش ماه گذشته توسط شهرداری، تعداد خودرو در تبریز به ۸۲۰ هزار دستگاه رسیده است؛ یعنی تقریباً دو خودرو به ازای هر خانواده. با توجه به عرض معابر شهری، این آمار بسیار بالایی است و وضعیت موجود نیازی به توضیح ندارد. هر شهروندی که ساعتی در شهر تردد کند، این واقعیت تلخ را به چشم میبیند. افزایش سرسامآور تعداد خودروها و موتورسیکلتها، معضلی است که آرامآرام به فاجعه تبدیل میشود و هر روز بر ترافیک، هرجومرج، شلوغی و نقض مقررات میافزاید.
بهصراحت میتوان گفت که در این شهر عملاً جایی برای عابر پیاده وجود ندارد. این در حالی است که تبریز، عنوان «شهر دوستدار کودک» را نیز یدک میکشد. اما نمیتوان این شلوغی و بینظمی را پشت این القاب پنهان کرد و این موضوعی است که باید به صورت جدی به آن پرداخته شود.
در این مجال البته نمی توان تمام ابعاد موضوع و همه عوامل دخیل در ترافیک تبریز و پیامدهای آن را بررسی کرد و تنها به یک مورد یعنی فرهنگ رانندگی می پردازیم.
در کنار افزایش آمار خودروها – که خود دلایل فرهنگی و تجاری دارد – فرهنگ رانندگی در این شهر نهتنها پیشرفتی نداشته، بلکه بهشدت نزول کرده است. کافی است در یک خیابان، تنها یک راننده با سرعت غیرمجاز حرکت کند یا سایر مقررات را نقض کند؛ همین یک خودرو میتواند باعث تصادف، ترافیک شدید و حوادث ناگوار دیگر شود. حال ببینید که متأسفانه امروزه در این شهر، دهها مورد از این خودروها مشاهده میشوند و حضورشان به امری عادی و طبیعی بدل شده است.
بسیاری از افراد، رانندگی را نه یک امر نیازمند دقت و مسئولیتپذیری، بلکه نوعی تفریح و حتی وسیلهای برای تخلیه هیجانات خود میدانند و به این نمیاندیشند که با هر فشاری که بر پدال گاز وارد میکنند، با جان، روح، روان و سرنوشت خود و دیگران بازی میکنند. البته اینکه چرا قوانین و مقررات در این شهر بهراحتی نقض میشوند، نیازمند آسیبشناسی جدی است.
به نظر میرسد گرفتن گواهینامه و قبولی در آزمون آییننامه، برای این افراد تنها مانعی است که باید برای رسیدن به خواسته خود از آن عبور کنند و پس از آن، هیچچیز از آموختههایشان به کارشان نمیآید. ارزش حیات خود و دیگران برای این افراد ناشناخته است. آزار و اذیت و ترساندن دیگران، برایشان حکم تفریح و لذت را دارد و گمان میکنند خیابان، ملک شخصی آنهاست و دیگران باید راه را برایشان باز کنند تا آنها بتوانند به دلخواه در خیابانها و کوچهها جولان دهند. هیچ کاری مهمتر از امور شخصی این افراد نیست و فکر میکنند میتوانند هر زمان که بخواهند، در هر جهتی حرکت کنند و از هر مسیر ممنوعهای عبور کنند. عبارتی با عنوان “فرهنگ شهروندی” به گوش این افراد نخورده و احترام به حقوق دیگران برایشان بیمعناست.
حال سوال اینجاست که چه باید کرد؟ آیا باید دست روی دست گذاشت و شاهد این هرج و مرج روزافزون بود؟ مسلماً پاسخ منفی است. برای حل این معضل، نیازمند یک رویکرد جامع و چندجانبه هستیم، از جمله: تقویت فرهنگ رانندگی، اعمال قاطعانه قانون، توسعه زیرساختها و فرهنگ حمل و نقل عمومی، نظارت دقیق بر آموزشگاههای رانندگی و در صورت لزوم تغییر و بازنگری قوانین، و تبیین حقوق شهروندی میتواند این سایه شوم را از سر خیابان های تبریز بردارد.
در هر صورت شایسته نیست که تبریز، شهر اولینها، به جولانگاه خودروهای بیقانون و بیفرهنگ تبدیل شود.
به قلم: پروین بابایی