چند وقت پیش در سفر به ترکیه در صف یک فروشگاه ایستاده بودم. صفی طولانی و خستهکننده؛ اما نکته جالب این بود که تقریباً همه مشتریان صف ایرانی بودند. من هم مثل بقیه آرام ایستاده بودم، بدون غر زدن و بیتابی. وقتی نوبت به من رسید، فروشنده با لبخند گفت: «امروز خوشحالم مشتریها بیشتر ایرانی هستند، چون وقتی در صف طولانی میایستند اعتراضی نمیکنند و اعصاب ما را خرد نمیکنند.»
این جملهاش مرا به فکر فرو برد: واقعاً چرا ما ایرانیها اینقدر راحت در صف میایستیم؟ پاسخ ساده است؛ چون زندگیمان از صف و بحران ساخته شده. صف نان، صف بنزین، صف عابربانک در روز یارانه، صف خرید گوشی یا دارو. تازه اگر ترافیک را هم حساب کنیم، یک صف بزرگ متحرک داریم که صبح تا شب همه در آن گیر میکنیم.
جامعه ما سالهاست در حالت آمادهباش زندگی میکند: آلودگی هوا در وضعیت بحرانی، قطعی آب و برق در تابستان و زمستان، تورم که هر روز رکورد میزند، تنشهای بینالمللی و تحریمهای اقتصادی، و بحرانهای مقطعی مثل کمبود دارو یا نایاب شدن پیاز! وقتی چنین فهرست بلندبالایی از بحرانها هر روز تکرار میشود، ایستادن در یک صف فروشگاه برایمان چیزی شبیه استراحت کوتاه بین دو بحران است.
این روزها آنقدر به بحران خو گرفتهایم که با کوچکترین شایعه، به صف میدویم. کافی است خبر برسد فلان کالا کم شده یا قرار است گران شود، درجا صفی چند ده متری شکل میگیرد. عجیبتر اینکه اگر یک روز همهچیز آرام باشد و هیچ اتفاقی نیفتد، بهجای خوشحالی، نگران میشویم که نکند کائنات ما را از یاد برده باشد!
اصلاً ما نسلی هستیم که بیشتر از تولد و جشن، خاطره مشترکمان بحران است. اگر برای دنیا «زندگی نرمال» یعنی روزهای آرام و بیحادثه، برای ما نرمال یعنی ترافیک، گرانی، دود و یک صف طولانی. انگار آرامش برایمان یک وضعیت غیرطبیعی است که باید حتماً پشتش نقشهای پنهان باشد.
ما مردمی هستیم که از دل بحرانها، مهارت صبر و ایستادن را آموختهایم. شاید همین است که در چشم یک فروشنده ترک، تبدیل به مشتریهای ایدهآل شدهایم: مشتریانی که حتی در صفهای طولانی، اعصاب خودشان را دارند و اعصاب دیگران را هم خرد نمیکنند.
به قلم: پروین بابایی