نفسهای خسته
آلودگی هوای این روزهای شهرهای بزرگ ایران، آن قدر آشکار است که نیازی به مراجعه به شاخصها و اعداد و ارقام مربوطه نیست. چرا که چشمهایمان، با دیدن دود غلیظ و کدر، ریههایمان با سرفههای مکرر و تنمان با احساس بیحالی ناشی از مسمومیت، از اظهر من الشمس فاجعه بار بودن این آلودگی سخن میگویند.
اما جای تعجب و تأسف در اینجاست که برخی مسئولین، این وضعیت را امری صرفاً و کاملا ً طبیعی تلقی میکنند و به این ترتیب خود را اولا از چاره اندیشی برای این معضل اورژانسی و ثانیاً از احتمال سرزنش افکار عمومی میرهانند.
سالهاست که شهرهای پرجمعیت و صنعتی ایران، شاهد آلودگی خیره کننده سال به سال رو به تزاید است.
اما چرا هنگام سرما وضعیت بحرانی میشود؟
پاسخ در پدیده اینورژن یا وارونگی حرارتی هوا نهفته است. در توضیح این پدیده به طور خلاصه میتوان گفت:
میدانیم هوای شهرها عمدتاً به واسطه سوزاندن سوخت فسیلی در صنایع، خودروها و ساختمانها آلوده میشود. این آلودگی باید بتواند منتشر شود، پخش شود وگرنه تجمع پیدا میکند و روز به روز بر آن افزوده میشود.
میدانیم عمدتاً دو راه برای پخش شدن وجود دارد: ۱. انتشار افقی، ۲. انتشار عمودی
انتشار افقی که به وساطت جریان باد اتفاق میافتد و البته وجود موانع طبیعی (مانند کوهها) و مصنوعی (مانند ساختمانهای انبوه و بلند مرتبه) میتواند آن را کند و مختل کند.
بنابراین مخصوصاً در شهرهایی که چنین شرایطی دارند، انتشار عمودی هوای آلوده کارسازتر است.
انتشار عمودی آلودگی، در فصلهای گرم سال به طور خود به خود اتفاق میافتد زیرا سطح زمین از طبقات بالاتر جو، گرمتر است و لذا هوای سطح زمین که آلوده است، گرم میشود و چون هوای گرم، سبک است، بالا میرود و هوای لایه بالاتر که پاک و تمیز و سرد و سنگینتر است، پایین آمده و به این ترتیب هوای آلوده، جایش را به هوای پاک میدهد.
اما در فصلهای سرد سال، پدیدهی اینورژن، انتشار عمودی هوای آلوده را مختل میکند. به این صورت که چون سطح زمین سرد است، هوای آلودهی سطح زمین سرد میشود و چون هوای سرد سنگینتر است، امکان بالا رفتن و جابجایی پیدا نمیکند، به این ترتیب روز به روز بر آلودگی اضافه میگردد.
حال نکته مهم اینجاست که آیا این مسئله، یک امر طبیعی و غیرقابل اجتناب است یا مربوط است به بحران مدیریت؟
پر واضح است که پدیده اینورژن در همه جا اتفاق میافتد، در دشتها، روستاها و… اما در آنجاها هرگز ایجاد بحران نمیکند و فقط در شهرهای پرجمعیت ایران چنین میشود.
چرا؟ برای اینکه مسئله اصلی این است که ما با بدبرنامگی، داریم به سمتی پیش میرویم که روز به روز شهرهایمان را در منجلابی از آلودگی، بیشتر فرو میبریم، مثلاً به طور بیرویه بر تعداد اتومبیلهای با سوخت فسیلی، میافزاییم. به جای تقویت و سالمسازی وسایل نقلیه عمومی، به سودآوری کارخانجات اتومبیلسازی میاندیشیم، برنامه محدودیت تردد را جدی نمیگیریم، در حالیکه مناطق بادگیر و آفتابگیر بسیاری در اختیار داریم، صنعت را به سمت استفاده از انرژیهای طبیعی و پاک هدایت نمیکنیم، در عوض صنایع آلودهساز را (که بعضاً حتی به مازوت سوزی روی میآورند) به کار میگیریم و به افزایش تراکم جمعیت شهری میدان میدهیم.
در حالی که حتی حیوانات، به زمستانشان اندیشه میکنند و از تابستان، برای زمستان برگ و بار بر میگیرند، ما هر سال و هر سال بدون استثنا با آلودگی خفقان آور زمستان مواجه میشویم، درس نمیگیریم و این تکرار شوم را منفعلانه به تسلیم مینشینیم.
در حالیکه این بحران کاملاً قابل حل است. به شرط اینکه مسئولین محترم دست از منش تجاهل العارفانگی بردارند. خود را در برابر مردم، مسئول احساس کنند. در برابر کودکان معصومی که تاوان بدبرنامگی ما را با قربانی شدن سلامتی شان میپردازند…
ما بودجه داریم، سازمان مدیریت بحران داریم، دانشمندان و محققینی که بتوانند این مسئله را ریشهیابی و درمان کنند داریم. اما توجه کافی نداریم، تفکر سیستمی نداریم، نمیخواهیم عمق فاجعه را دریابیم.
ما امروز دچار بحران در امر خطاهای استراتژیک هستیم. انسان بدون هوا، چند دقیقه بیشتر زنده نمیماند. مسئلهای مهمتر از هوای تمیز برای انسان وجود ندارد. آن وقت میرویم دنبال مسائل پیش پا افتاده و تقصیر خطاهای خود را به گردن طبیعت میافکنیم.
کودکان معصوم ما سرفه میکنند. چشمهایشان از آلودگی سرخ میشود. قلبم به درد میآید. چگونه میتوانم انسان باشم و دم برنیاورم. لطفاً نگاه کنید. کودکان ما سرفه میکنند. چشمانشان کاسهی خون میشود! لطفا نگاه کنید…
دکتر نرمینه معینیان