همآموزی مدلی است که در آن دانشآموزان عادی و دانشآموزان با نیازهای ویژه، بهصورت جفت یا گروههای کوچک، در یک فرایند یادگیری مشترک مشارکت میکنند. ایده این مدل از دهه ۱۹۷۰ در آمریکا و اروپا شکل گرفت و محققانی چون دیوید تاتل و پاتریشیا جنکینز در حوزه آموزش فراگیر، از پایهگذاران نظری آن به شمار میروند.
این رویکرد مزایای قابلتوجهی دارد؛ از ارتقای مهارتهای اجتماعی و ارتباطی دو گروه و بهبود انگیزه یادگیری و اعتمادبهنفس دانشآموزان استثنایی گرفته تا تقویت حس مسئولیتپذیری و همدلی در دانشآموزان عادی و کاهش برچسبگذاری و انزوای اجتماعی. با این حال، چالشهایی نیز وجود دارد؛ از جمله احتمال وابستگی بیش از حد دانشآموز استثنایی به همسال خود، نیاز به نظارت دقیق معلم برای جلوگیری از انتقال اشتباهات مفهومی و امکان بروز شکاف یا تنش در صورت نبود آموزش مهارتهای تعامل به دانشآموزان عادی. اجرای موفق این مدل نیازمند مقدماتی چون آموزش پیشین به دانشآموزان عادی درباره ویژگیها و نیازهای همسالان استثنایی، آموزش معلمان و مربیان در طراحی فعالیتهای گروهی هدفمند، تهیه محتوای آموزشی متناسب با تواناییهای هر دو گروه، فراهمکردن فضای فیزیکی مناسب برای فعالیتهای مشارکتی و ارزیابی مستمر عملکرد جفتها یا گروههاست.
در ایران، این مدل میتواند ابتدا در مدارس تلفیقی یا مراکز آموزش استثنایی با همکاری مدارس عادی آغاز شود و در صورت موفقیت، به مدارس عادی نیز گسترش یابد؛ البته به شرط آنکه تعداد دانشآموزان در کلاس کم باشد و معلمان آموزشهای لازم را دیده باشند. اجرای این رویکرد در فضاهای غیردرسی مانند کارگاههای هنری، اردوهای آموزشی یا برنامههای کتابخوانی مشترک نیز امکانپذیر است. برای دستیابی به بهترین نتیجه، دورههای کوتاهمدت برای معلمان در زمینه مدیریت گروههای همآموز، کارگاههای مهارت ارتباطی و حل تعارض برای دانشآموزان عادی و آموزش والدین برای حمایت از فعالیتها در خانه ضروری است. همآموزی، اگر بهصورت مستمر، هدفمند و همراه با آموزشهای مکمل اجرا شود، نهتنها کیفیت یادگیری دانشآموزان استثنایی را افزایش میدهد، بلکه مسیر پذیرش و همزیستی اجتماعی را نیز هموار میکند؛ موفقیت آن بیش از هر چیز به وجود اراده و برنامهریزی هماهنگ میان مدیران مدارس، معلمان و خانوادهها وابسته است.