مد، در بهترین حالت، ابزاری است برای بیان فردیت، خلاقیت و سلیقه شخصی. اما گاهی همین ابزار، بدل به قفسی زرین میشود که در آن، فردیت فرو میپاشد و میل به دیدهشدن جای اندیشیدن را میگیرد. مفهومی که این وضعیت را توصیف میکند، «قربانی مد» است؛ فردی که به جای آنکه از مد بهره بگیرد، اسیر آن میشود.
قربانی مد، کسی است که چشمبسته از ترندها پیروی میکند. مهم نیست چه چیزی را میپوشد، فقط مهم است که «مد روز» باشد. نه تناسب با بدن برایش اهمیت دارد، نه هماهنگی با زمینه فرهنگی یا اجتماعی، نه حتی راحتی و کیفیت. او مد را میپوشد چون ترس دارد از عقبماندن، از دیدهنشدن، از حذفشدن از قافله زیباییهای لحظهای.
این پدیده، زاییده فرهنگ مصرفگرایی و فشار رسانههاست. شبکههای اجتماعی، با الگوریتمهای مبتنی بر جذابیت ظاهری، ما را در مسیری قرار میدهند که پیروی کورکورانه را با شیکبودن اشتباه بگیریم. اینفلوئنسرهایی که هر روز با ظاهر جدیدی ظاهر میشوند، الگویی میسازند که دستنیافتنی است، اما مدام بازتولید میشود.
قربانی مد کسی است که مد را بیآنکه بپرسد «چرا» و «برای چه کسی» میپوشد، تنها بهخاطر «بودن در صحنه» به تن میکند. لباس برای او دیگر یک انتخاب آگاهانه نیست، بلکه زرهی است برای پنهانکردن ناامنی درونی. در چنین وضعی، مد نه راهی برای بیان خویشتن، بلکه بدل به فرمی از انکار خویش میشود.
اما راهی برای رهایی وجود دارد. شناخت، سلیقه شخصی، درک از بدن و زمینهی فرهنگی، و مهمتر از همه، جسارت در انتخاب متفاوت، میتواند ما را از این وضعیت بیرون بکشد. مد اگر انتخاب نشود، ما را انتخاب خواهد کرد. و در آن صورت، دیگر ما لباس را نمیپوشیم، بلکه لباس ما را.
قربانی مد بودن، شاید از بیرون زیبا بهنظر برسد، اما از درون تهی است. تنها با بازیابی اختیار در انتخاب لباس، میتوان از مصرفکنندهای بیچهره به فردی با سبک، معنا و شخصیت بدل شد.
به قلم: پروین بابایی