مادرانگی، فقط زادن فرزند نیست؛ زادن امنیت است. مادرانگی یعنی توانِ دیدنِ ضعفهای انسان بدون تحقیر، دیدنِ دردهایش بدون ترس، شنیدنِ حرفهایش بدون قضاوت. یعنی آن قدرت آرامی که فرد را بیشتر از خودش میفهمد، برایش پناه میشود، مسیر را روشنتر نشان میدهد، دستش را میگیرد و همراهش قدم برمیدارد.
ویژگیهای مادرانگی معمولاً یک چیز است: مهربانی پایدار، صبر عمیق، پذیرش بیقید، محبت بدون معامله. و همینهاست که باعث میشود چنین نقشی در زندگی انسان اثرگذار باشد؛ چون هر کسی در نقطهای از زندگیاش نیاز به یک نگاه امن، یک دست گرم، یک جمله درست در لحظه درست دارد.
گاهی یکی از همین مادران معنوی، یک معلم است. نقش معلم در مقام مادر معنوی فقط در حمایت احساسی خلاصه نمیشود. او میتواند کسی باشد که نقاط قوت پنهان ما را میبیند، اعتمادبهنفس در ما میدمد، و درست در زمانی که زندگی پیچیده میشود، ما را از درون نجات میدهد. معلم مادرانهترین نوع توجه را ارائه میدهد: توجهی مبتنی بر رشد، دیدن استعدادهای نهفته حتی وقتی خود دانشآموز هنوز نمیبیند، تقویت امید، ساختن اعتمادبهنفس، و کاشتن بذر باور در دل انسان.
معلم میتواند ستونِ ثبات باشد؛ گاهی در خانه آشوب است، در جامعه بحران، در ذهن آدم طوفان، اما معلم با حضور آرام و منظمش، شبیه مادری میشود که میگوید: «دنیا اگر بیثبات است، اینجا امن است.»
او نقش ترمیمکننده نیز دارد؛ بسیاری از انسانها زخمهایی دارند که از خانه، خانواده، یا گذشتهشان بهجا مانده و معلم مادرانه با مهربانی و احترام، بخشی از این زخم را ترمیم میکند، چون برای اولین بار فرد احساس میکند «کسی او را بدون شرط میپذیرد.»
معلم مادرانه میتواند مسیر زندگی را تغییر دهد؛ یک استعداد نهفته، یک علاقه فراموششده، یا یک توانایی خاموش ممکن است فقط منتظر نگاه کسی باشد که آن را ببیند. و این دقیقاً همان کاری است که یک مادر معنوی انجام میدهد: با یک جمله، یک باور، یا یک اعتماد ساده، انسانی را از دل تاریکی بیرون میکشد و دوباره یاد میدهد که میتواند بایستد، ادامه بدهد و شکوفا شود.
مادران معنوی، چه معلم باشند، چه دوست، خواهر، فرزند یا هر فرد دیگری، نقشهای کوچکی ندارند؛ آنها گاهی کل مسیر زندگی ما را تغییر میدهند. آنها ثابت میکنند که مادر بودن، یک نسبت خونی نیست؛ یک پناه است. هرکس که این پناه را به ما بدهد، در هر سن و هر شرایطی، برای لحظهای یا برای همیشه، مادرِ معنویِ ماست و اثرش گاهی تا سالها در ذهن و زندگی ما باقی میماند.
به قلم: پروین بابایی
