کفش، مثل پی بنیاد یک ساختمان است. زیرینترین بخش استایل، اما مهمترین بخش آن. کفش همان جایی است که استایل، به زمین مینشیند. جایی که فرد با آن قدم برمیدارد، راه میرود، میایستد و وارد جهان میشود. کفش اگرچه شاید در لحظه نخست به چشم نیاید، اما وقتی دیده شود، همهچیز را معنا میبخشد.
کسی که به کفشش اهمیت میدهد، دارد به «پای خودش» احترام میگذارد؛ به عضوی که او را پیش میبرد، همراهیاش میکند، تمام وزن زندگیاش را حمل میکند. این احترام، نشانه اصالت است. نشانه توجه به جزئیاتی که سطحی نیستند؛ بلکه از عمق شخصیت، عزت نفس و بلوغ انسانی فرد حکایت میکنند.
کفش خوب، باکیفیت، تمیز و متناسب، مثل خطی است زیر امضای یک استایل بیادعا اما اصیل. حتی اگر پیراهن و شلوار از حراجی خریده شده باشند، حتی اگر کیف، سادهترین جنس بازار باشد، اما کفش… کفش اگر درست انتخاب شده باشد، میتواند کل ترکیب را ارتقا دهد.
افرادی که کفشهای خوبی میپوشند، فارغ از قیمت آن، مراقبند؛ مراقب بدنشان، مسیرشان، حضورشان. کفشِ خوب، یعنی انتخابِ درست برای پا؛ یعنی فردی که حواسش هست کجا میرود، چطور میرود و با چه حسی میرود. چنین فردی محکمتر، باوقارتر و قابلاتکاتر به نظر میرسد. شاید به همین دلیل است که کفش، برخلاف جایگاهش در پایینترین نقطه استایل، بالاترین تأثیر را دارد. چون از «ریشه» میآید. همانطور که اصالت از ریشههای انسان آغاز میشود، در لباس هم، اصالت از کفش شروع میشود.
ما در نگاه اول، با لباسمان حرف میزنیم؛ حتی اگر در بالاترین مراتب معنوی و فکری باشیم، همچنان قبل از هر گفتوگویی، این پوشش ماست که قضاوت میشود. کسی که با کفشی فرسوده، بیکیفیت یا نامرتب ظاهر میشود، ولو انسانی باطناً نیک باشد، پیام متفاوتی مخابره میکند: من مراقب پای خودم نیستم. و این پیام، به شکلی ناپیدا در ذهن اطرافیان ثبت میشود. چون کفش، فقط یک پوشش نیست؛ نمایشی است از مراقبت، توجه، مسئولیتپذیری و دقت.
برعکس، کسانی که کفششان را با دقت انتخاب میکنند، آن را تمیز نگه میدارند، به دوام و کیفیتش فکر میکنند، با عزتنفس قدم برمیدارند. حتی اگر آن کفش قدیمی شده باشد، اگر چند سالی از عمرش گذشته باشد، اما واکس خورده، مراقبت شده و هنوز اصالتش را حفظ کرده باشد، درست مثل فردی است که سختیها را دیده اما وقار و زیبایی درونیاش را حفظ کرده.
در نهایت، لباس میتواند ارزان یا گران باشد، ساده یا پیچیده، اما کفش اگر اصیل باشد، به کل استایل اصالت میبخشد.
به قلم: پروین بابایی