شعر زیبای سهراب را با هم مرور کنیم:
آب را گل نکنیم
در فرودست انگار، کفتری میخورد آب
یا که در بیشه دور، سیرهای پر میشوید
یا در آبادی، کوزهای پر میگردد
آب را گل نکنیم:
شاید این آب روان، میرود پای سپیداری، تا فرو شوید اندوه دلی
دست درویشی شاید، نان خشکیده فرو برده در آب…
سهراب در این شعر، علاوه بر مرادهای سمبلیکش، به زیبایی و سادگی از موضوعی صحبت کرده که من اسمش را میگذارم «خودآگاهی زیست محیطی». یعنی یک ارزیابی مداوم از خود، از اینکه رفتار، نیات، انتخابها، آرزوها، برنامهها و عادتهایمان با محیط زیست چه میکند.
خودآگاهی زیست محیطی، امری حیاتی است، چرا که برای ما تنها یک زمین وجود دارد که منابعش روز به روز هر چه بیشتر به غارت میرود. تنها یک وطن، یک سرزمین مادری وجود دارد که ذخایرش به سرعت مصرف میشود و آسیبهایش روز به روز افزونتر.
اگر تک تک ما در برابر محیط زیست این «مادر–وطن» احساس مسئولیت نکنیم و در رفتارمان با او نازکانه جانب احتیاط را نگاه نداریم، روز به روز فرتوت و ناتوان و پیر و فقیر میشود و به آستانه مرگ نزدیک و نزدیکتر.
پس چه باید کرد؟ پاسخ عملیاتی را هر کس باید با خود آگاهی و خود کنترلی زیست محیطیاش بدهد.
اول باید پیش فرضهامان را اصلاح کنیم. برخی گمان میکنند چون ریشه مسائل در راه حلهای سطح کلان نهفته است، پس ما کاری نمیتوانیم بکنیم. برخی نیز بر ضربالمثل با یک گل بهار نمیشود تکیه میکنند.
اما شعر سهراب، تک تک ما را به هوشیاری و احساس مسئولیت در قبال طبیعت و همه موجودات آن فرامیخواند، از کبوتر گرفته تا سیره و انسان.
متأسفانه در سبک زندگی اکثر مردم، محیط زیست جایگاه مهمی ندارد. عاداتی پیدا کردهایم که با وفور نعمتی بیپایان متناسب است، نه با منابعی محدود و محیطی آسیب پذیر.
مثالها فراوانند: در حالی که میتوان با شیر نیمه باز شستشو کرد، آن را کاملاً باز میکنیم. از ظروف یک بار مصرف نه تنها در پیک نیک، که در منزل استفاده میکنیم. چراغهایی در نمای ساختمان تعبیه میکنیم که همیشه روشنند، از سوخت فسیلی روشنند (سوختی که از منابع تجدید ناشونده است، محدود و تمام شدنی) و کارکردشان «مثلا فقط زیبایی» است. اتومبیلمان را در جا روشن نگه میداریم، غافل از منواکسیدکربنی که به هوا متصاعد میکند. باغچههامان را وسط روز تابستان آب میدهیم، غافل از اتلاف آبی که بخار میشود. از مد تبعیت میکنیم، غافل از مصرف گرایی بیرویهای که به دنبال آورده، محیط زیست را تهدید میکند. صدها هزار ویلا، با استخر شنای خصوصی میسازیم و شریان سفره آبهای زیرزمینی به یغما میرود. برخی صنایع به ویژه صنایع غذایی، با حرکت از این جمله که «عقل مردم در چشمشان است» در مقوله بسته بندی بسیار تا بسیار اسراف میکنند و… و…
و این سخن پایان ندارد که در پایان این سخن بیپایان، میرسم به این جمله که:
تنها راه جلوگیری از خودکشی زیست محیطی، خودآگاهی زیست محیطی است.
به قلم: دکتر نرمینه معینیان