مایه شرمساری و درد و اندوه است که به زودی فقر چشمگیری میان انبوهی از ایرانیان به صورت یک همهگیری آشکار و بحرانی خود را نشان خواهد داد؛ شرمساری برای سیاستگذاران و متولیان نظام حکمرانی، و درد و اندوه برای مردمانی که سالهاست در وضعیت جنگی و بحرانهای اقتصادی و سیاسی و اجتماعی، زندگی میکنند و اکنون این نابسامانی و آشفتگی به اوج خود رسیده و در ورود به بهار و شکفتگی طبیعت و نو شدن سال، گویی در حال استقبال از فقر و نداری و گرفتاری و رنج بسیار هستند.
استقبالی البته ناخواسته و تحمیلی به عنوان هدیه از خدمتگزاران خود، بجای رفاه و آسایش و آرامش و امنیت!
باور کنیم ما در یک قدمی اپیدمی فقر هستیم!
کافی است خود یا یکی از اعضای خانواده مان، بیمار شده و به خدمات جدی و اساسی دارو و درمان نیاز داشته باشیم!
کافی است عضوی تازه متولد شود، یا کسی در خانواده از دنیا برود!
کافی است عضوی از خانواده بخواهد ازدواج کند، حتی بدون هیچ مراسم و جشن و برنامهای برای مشارکت شادی با بستگان و دوستان!
کافی است یکی از وسایل منزل مان خراب شده و دیگر قابل استفاده نباشد، مانند یخچال، لباسشویی، جاروبرقی، بخاری، کولر، تلویزیون و وسایل ارتباطی مثل گوشی موبایل یا کامپیوتر!
کافی است خودرو ما (اگر صاحب خودرو هستیم) خراب و نیاز به تعمیر داشته باشد!
کافی است قرار باشد بستگان یا دوستانی در حد چند نفر از شهری دیگر مهمان خانه ما شوند!
کافی است بخشی از خانه اشکال و ایرادی پیدا کند که نیاز به تعمیر داشته باشد مانند لوله کشی با سیم کشی!
این شرایط به هیچ روی عادی نیست و شبیه وضعیت افرادی است که بصورت پناهنده یا مهاجر غیرقانونی به کشوری وارد شدهاند و از زندگی عادی و معمولی شهروندی، محروم هستند!
حال همه این شرایط اسفبار را برای گروههای خاص جامعه تصور کنیم، اوضاع بسیار بغرنجتر و دهشتناک تر است… خانوادههایی که اعضای معلول یا بیمارانی با شرایط خاص دارند، کارگران، بازنشستگان، کشاورزان، شاغلان غیررسمی مانند دستفروشان، خانوادههایی که سرپرست خانواده زندانی است و …
آنچه آشکار و قطعی است، ضرورت مداخلات اورژانسی در پیشگیری از سرعت گسترش و شدت این اپیدمی ویرانگر است.
سیاستهای پیشین و کنونی، قطعا از دایره این مداخلات بیرون است، چون خود عامل ایجاد این بحران ها و تیرگیها وده و هست.
فرادستان قدرت مدار!
باور کنیم اپیدمی ویرانگر فقر، در یک قدمی ماست!
آن زمان دیگر نه از تاک نشانی خواهد ماند نه از تاکنشان…
به قلم: فریبا نظری
پیام آذربایجان